مدیریت استراتژیک چیست؟ بررسی تعریف، مفاهیم و فرایندهای آن
آیا با مدیریت استراتژیک و مزایای آن آشنایی دارید؟ مدیریت استراتژیک در منابع انسانی، برند، بازاریابی و زمینههای بسیاری کاربرد دارد. در این مطلب ابتدا استراتژی را تعریف میکنیم، سپس توضیح میدهیم مدیریت استراتژیک چیست و به کار بستن یا نبستن آن چگونه میتواند به رشد یا شکست کسبوکارها منجر شود. همچنین ویژگیهای اصلی و مفاهیم مدیریت استراتژیک را نیز شرح میدهیم.
جدیدترین فرصتهای شغلی شرکتهای معتبر را در صفحه آگهی استخدام ببینید.
تعریف مدیریت استراتژیک چیست؟
شرکتهای زیادی بودهاند که در دنیای کسبوکار درخشیدهاند یا با گذشت زمان از بین رفتهاند. به عنوان مثال شرکت اپل (Apple) را میتوان نام برد؛ این شرکت تکنولوژیهای خود را همسو با تحول دنیای دیجیتال تغییر داد. در واقع، در حوزههای مختلف نوآوری همواره پیشرو، و یکی از شرکتهایی بود که در طی دهه گذشته در میان کاربران درخشید.
از سوی دیگر، شرکت نوکیا (Nokia) را میتوان مثال زد که نتوانست تکنولوژی خود را با تحولات بخش تلفن همراه سازگار کند و به تدریج از بین کاربران حذف شد. در نتیجه میتوان گفت که عامل کلیدی برای موفقیت یک شرکت یا شکست و حذف آن عمدتا استراتژی شرکت و نحوه مدیریت آن است که تحت عنوان «مدیریت استراتژیک» شناخته میشود.
قبل از اینکه توضیح دهیم مدیریت استراتژیک چیست و به تعریف مدیریت استراتژیک بپردازیم، بهتر است با تعریف خود «استراتژی» شروع کنیم.
با توجه به تعریف آکسفورد میتوان گفت «استراتژی» برنامهای عملی است که برای دستیابی به هدفی بلندمدت یا کلی طراحی میشود. حال اگر این واژه را برای محیطی تجاری بسط دهیم و آن را مدیریت منابع شرکت برای دستیابی به اهدافی معین تعریف کنیم، اصطلاح مدیریت استراتژیک (Strategic Management) را خواهیم داشت.
اصطلاح مدیریت راهبردی عمدتا برای تعریف برنامههای عملیاتی استفاده میشود که به ما برای رسیدن به اهداف داخلی شرکت کمک میکند. تعریف گستردهتر این کلمه تعیین اهداف را نیز شامل میشود و نتیجه اصلی مورد انتظار از مدیریت استراتژیک در کسبوکارها، ایجاد مزیت رقابتی برای آنهاست. مزیت رقابتی اساسا مزیتی است که یک کسبوکار نسبت به رقبای خود در همان بازار مربوطه دارد. در واقع، پیادهسازی درست مدیریت استراتژیک به شرکتها کمک میکند تا فعالیتشان در بازار پیشرو باشد.
مفاهیم مدیریت استراتژیک چیست؟
برخی از مفاهیم مدیریت که به دانش پایه در زمینه مدیریت راهبردی مربوط میشوند، برای درک مفهوم مدیریت استراتژیک کمککننده هستند. مفاهیم مدیریت استراتژیک شامل موارد زیر میشوند:
تجزیهوتحلیل ماتریس SWOT
کلمهی SWOT مخفف عبارتهای Opportunities ،Weaknesses ،Strengths و Threats است و به ترتیب نقاط قوت، نقاط ضعف، فرصتها و تهدیدهای کسبوکار معنا میشود. ماتریس SWOT که جزو مفاهیم مدیریت راهبردی است، اساسا از نقاط قوت و ضعف که عوامل داخلی شرکت هستند و همچنین فرصتها و تهدیدها که عوامل بیرونی هستند، تشکیل شده است.
هر شرکتی عوامل بیرونی یا فرصتها و تهدیدها را با توجه به بازار فعالیتش تعیین میکند. تجزیهوتحلیل سوات که جزو مفاهیم مدیریت استراتژیک است، به شرکت کمک میکند تا استراتژی تجاری مختص به خود را با شناخت نقاط ضعف و قوت آن و همچنین فرصتهای احتمالی و تهدیدات موجود در بازار ارائه دهد. به عنوان مثال، اگر گزینهی تبلیغات برای شرکتی مناسب باشد و فرصتهای بالقوهای برای این کسبوکار در بازار وجود داشته باشد، شرکت مذکور میتواند هزینهی بیشتری را روی تبلیغات برای بهدست آوردن فرصتهای موجود سرمایهگذاری کند.
از سوی دیگر، اگر این شرکت در زمینهی تبلیغات در نقطه خرید (POP) ضعیف باشد و تهدیدهای شرکتهای رقیب در این زمینه بیشتر باشند، به این ترتیب کسبوکار مذکور میتواند بودجه اختصاص یافته به این نوع فعالیتهای بازاریابی را کمتر کند. در ادامه به دیگر مفاهمیم مدیریت استراتژیک میپردازیم.
منحنی یادگیری
منحنی یادگیری یا تجربه، یکی دیگر از مفاهیم مدیریت راهبردی است که توسط گروه مشاوره بوستون (Boston Consulting Group) در سال ۱۹۶۶ توسعه داده شد. بر اساس این منحنی، هر زمان که تولید دو برابر شود، هزینه تولید تجمعی مربوطه به میزان ۱۵ تا ۲۵ درصد کاهش مییابد. همچنین منحنی تجربه موضوعی است که مدیر یک شرکت هنگام ارائه برنامه عملیاتی باید آن را در ذهن داشته باشد.
کارکنان شرکتها معمولا با گذشت زمان تجربه بیشتری به دست میآورند و به این ترتیب کار انجام شده توسط آنان در زمان مشخصی به میزان قابل توجهی افزایش مییابد. به همین دلیل است که اگر شرکتی بخواهد مزیت رقابتی را در بازار خاصی حفظ کند، با گذشت زمان باید بیشتر به دنبال حفظ این مزیت باشد.
مزیت رقابتی، یکی از مفاهیم مدیریت استراتژیک
همانطور که اشاره شد، مزیت رقابتی، مزیتی است که یک کسبوکار خاص در برابر همهی رقبایش در بازار فعالیتشان دارد. این مزیت میتواند شامل هزینه کمتر یا تمایز نسبت به رقبا باشد.
به طور کلی، مزیت رقابتی از ماتریس سوات شرکتها ناشی میشود. به عبارت دیگر، نقاط قوت شرکت مانند منابع و نیروی کار موجود یا فرصتهایی که شرکت دارد، مانند فرصتهای موجود در بازار کار تعیین میکنند که این شرکت نسبت به رقبای خود مزیت رقابتی دارد یا خیر. بنابراین، مزیت رقابتی عاملی مهم است که باید آن را در هنگام تفکر درخصوص استراتژی کسب و کار مناسب به خاطر بسپاریم.
زنجیره ارزش
زنجیره ارزش را میتوان اساسا به عنوان زنجیرهای از فعالیتهایی تعریف کرد که توسط یک کسبوکار انجام میشود تا محصول یا خدماتی ارزشمند را به بازار عرضه کند.
این فعالیتها میتوانند شامل فعالیتهای بازاریابی انجام شده، زنجیره تامین محصولات یا فرایندهای تولید باشند. همسویی بهتر عناصر در زنجیره ارزش به شرکت این امکان را میدهد تا پتانسیل خود را برای ایجاد مزیت رقابتی در زمینه فعالیتش افزایش دهد. از این رو، برخورداری از دانش زنجیره ارزش نیز عنصری حیاتی در مدیریت استراتژی محسوب میشود. در ادامه لازم است بدانیم مدیریت استراتژیک چه اهمیتی دارد.
جدیدترین فرصتهای شغلی شرکتهای معتبر را در صفحه آگهی استخدام ببینید.
مدیریت استراتژیک چه اهمیتی دارد؟
حال که با تعریف مدیریت استراتژیک و مفاهیمی در مورد آن آشنا شدیم، در ادامه پاسخ میدهیم دلیل اهمیت مدیریت راهبردی و ترند شدن آن در دنیای کسبوکار اهمیت مدیریت راهبردی چیست.
پیش از این، دو شرکت نوکیا و آیفون را به عنوان مثالی از دو شرکت ناموفق و موفق در زمینهی تکنولوژی موبایل عنوان کردیم. در این مثالها، یکی از شرکتها که مفهوم مدیریت را به روش بهتری با اهداف استراتژیک به کار برده و در دنیای کسبوکار درخشیده؛ در حالی که بیزینس دیگر شکست خورده و حذف شده است. به طور کلی، مدیریت استراتژیک سازمانی عمدتا از دو طریق به کسبوکار کمک میکند که عبارتاند از برنامهریزی و تخصیص منابع.
۱. کمک به برنامهریزی در فعالیتها
دلیل اصلی استفاده از مدیریت راهبردی در شرکتها، توسعه یک نقشه راه مناسب است. این نقشه راه، شرکت را به سمت نتایج موردنظرشان هدایت میکند. در واقع، برنامه ریزی به معنی ساختن این نقشه راه برای مشخص کردن شاخهبندی اهداف و نتایج کلیدی آن کسبوکار است. با پیادهسازی مدیریت استراتژیک میتوان نقشه راه مورد نظر متشکل از اهداف و نتایج کلیدی (OKR) شرکت را توسعه داد. این امر به رشد شرکت در یک دوره معین کمک میکند.
اگر موضوع تحول دیجیتال در دنیای کسبوکار را در نظر بگیریم، استفاده از کانالهای دیجیتال مختلف میتواند مشتریان بیشتری را جذب کسبوکار مربوطه کند. به عبارتی، هر کدام از تقاضاهای مشتری تنها با یک کلیک قابل دستیابی میشود. شرکتهایی که همزمان با تحول دیجیتال در دنیای کسبوکار، آن را به نقشه راه کسبوکار خود وارد کردند، آنهایی هستند که به پیشروان صنعت فعالیت خود تبدیل شدهاند. از سوی دیگر، شرکتهایی که هنگام تنظیم برنامههای عملیاتی خود تفکر استراتژیک نداشتند، به تدریج از زندگی روزمره کاربران حذف شدند.
۲. کمک به بهبود تخصیص منابع
تخصیص منابع همان تخصیص نیروی انسانی و بودجه برای اهداف مورد نظر کسبوکار است. درک واضح اهداف اصلی که میخواهیم به آنها برسیم و اهدافی که باید دنبال کنیم، کمک میکند تا این اهداف را بر اساس اهمیت استراتژیک آنها رتبهبندی کنیم. تخصیص منابع نیز در مرحله بعدی اتفاق میافتد. اهداف دارای اهمیت بالاتر، اهدافی هستند که باید منابع بیشتری را به آنها اختصاص دهیم.
مجددا به مثال تحول دیجیتال در دنیای کسبوکار برگردیم؛ اکنون اهداف بیشتری را در رابطه با این موضوع خواهیم داشت. از این روی، برای کار روی اهداف مذکور به کارمندان و همچنین بودجه بیشتری احتیاج داریم. با توجه به این اهداف حتی ممکن است به تیمهای جدیدی نیاز پیدا کنیم که ما را در تحقق اهدافمان یاری کنند.
تا اینجا به بررسی تعریف مدیریت استراتژیک و دلیل اهمیت این موضوع پرداختیم. مسئله بعدی که باید درباره آن صحبت میکنیم، این است که چگونه میتوان کسبوکار را به صورت استراتژیک مدیریت کرد. برای اینکه بتوانید این کار را انجام دهید، باید دانش کافی در مورد فرایند مدیریت استراتژیک سازمانی داشته باشید.
فرایند مدیریت استراتژیک چیست؟
مدیریت استراتژیک از مراحل مختلفی تشکیل شده است. گام اول تعریف چشمانداز، مأموریت و اهداف کسبوکار است. تدوین استراتژی مرحله بعدی فرایند مورد نظر است. پس از آن، باید این استراتژی را در کسبوکار خود پیاده کنید. کنترل و ارزیابی استراتژی، آخرین مرحله از فرایند مدیریت استراتژیک است. در ادامه هر یک از این مراحل را با جزئیات بیشتری بررسی میکنیم.
۱. تعریف سطوح هدف استراتژیک
این سطوح عمدتا تعریف چشمانداز و مأموریت شرکت و تعیین اهداف کسبوکار را شامل میشود. چشمانداز کسبوکار همان چیزی است که در تصویری بزرگتر از هدف کلی میخواهید به آن برسید. مأموریت کسبوکار به عنوان بیانیهای کلی از چگونگی دستیابی به چشم انداز مورد نظر تعریف میشود. اهداف کسبوکار نیز نقاط عطفی هستند که در دستیابی به هدف نهایی شرکت کمک میکنند. برای مثال، چشمانداز شرکت مایکروسافت با توجه پایه فعالیت آن، یک کامپیوتر به ازای هر میز و در هر خانه بود. به عبارت دیگر، این همان چیزی بود که شرکت مایکروسافت به عنوان هدف جامع خود میخواست به آن دست یابد.
از آنجاکه هماکنون تحول دیجیتال جهان در سطح جدیدی قرار دارد، چشمانداز و مأموریت شرکت نیز تغییر کرده است. اکنون بیانیه مأموریت مایکروسافت این است که هر فرد و سازمانی را در این سیاره برای دستیابی به چیزهای بیشتری که با چشمانداز فعلی آنان در ارتباط است، توانمند کند تا به مردم و کسبوکارهای سراسر جهان برای تحقق کامل توانمندیهای بالقوهشان کمک کنند. در این راستا، اهدافی برای دستیابی به هدف نهایی شرکت در پی مأموریت مذکور تعیین میشود. این اهداف ممکن است فروش تعداد معینی کامپیوتر در یک منطقهی جغرافیایی خاص یا افزایش سهم بازار برای دستیابی به چشمانداز «یک کامپیوتر برای هر خانه» را شامل شود.
۲. تدوین استراتژی، یکی از مراحل فرایند مدیریت استراتژیک
کاری که یک کسبوکار در این مرحله از فرایند مدیریت استراتژیک سازمانی انجام میدهد، ساختن استراتژی مختص به خودش است. برای این منظور باید محیطی که شرکت در آن فعالیت میکند و همچنین سازمان را ارزیابی کرد. همانطور که پیش از این اشاره شد، ارزیابی ماتریس سوات روشی عالی برای مشاهده فرصتها و تهدیدهای موجود در محیط در حین ارزیابی نقاط قوت و ضعف شرکت است.
اطلاعات بهدستآمده از تجزیهوتحلیل سوات به بیزینس کمک میکند تا استراتژیهای مختلفی را برای دستیابی به اهداف مورد نظر در آن محیط ارائه دهد. این استراتژیها توسط مدیریت ارشد مورد ارزیابی قرار میگیرند تا مؤثر و قابل اجرا بودن آنها بررسی شود. پس از آن، شرکت، استراتژیهای مورد نظر را انتخاب و برنامه استراتژیک را مدون میکند.
۳. پیادهسازی استراتژی
شرکت در این مرحله استراتژیهایی را که در مرحله قبل تدوین شده، پیادهسازی میکند. برای این منظور استراتژیهایی که باید دنبال شوند، به نیروی کار مربوطه اختصاص مییابد. کسبوکار در ادامه تیمهایی را برای دستیابی به اهداف تعریفشده انتخاب کرده یا تشکیل میدهد و جدول زمانبندی پروژهها را تنظیم میکند. بودجه پروژهها نیز در این مرحله تخصیص مییابد. درواقع این مرحله، یکپارچهسازی استراتژی با کسبوکار بهحساب میآید.
۴. ارزیابی و کنترل استراتژی آخرین مرحله از فرایند مدیریت استراتژیک
تا اینجا کسبوکار توانست چشمانداز، مأموریت و اهداف خود را تعریف کند. همچنین استراتژیهایی را برای دستیابی به این اهداف تدوین کرد و آن استراتژیها را با نیروی کار و اختصاص بودجه پیاده ساخت. حال مرحله بعدی از فرایند مدیریت استراتژیک آغاز میشود که همان کنترل و ارزیابی استراتژی است. مدیران باید در این مرحله از فرایند مدیریت استراتژیک نحوهی پیشروی پروژهها را کنترل و ارزیابی کنند و ببینند که برای دستیابی به هدف موردنظرشان به ایجاد استراتژی جدیدی نیاز دارند یا خیر.
در این مرحله اگر دستیابی به اهداف خیلی آسان یا سخت باشد، استراتژیها باید دوباره تغییر یابند. در غیر این صورت، میتوان گفت که مراحل قبلی مدیریت استراتژیک به خوبی تدوین شده و کسبوکار در مسیر درستی قرار دارد.
جمعبندی
همانطور که در ابتدا گفتیم، مدیریت استراتژیک به معنی مدیریت منابع شرکت به منظور دستیابی به اهداف موردنظرش اهمیت مدیریت راهبردی است و همچنین مدیریت استراتژیک در منابع انسانی، برند سازی، بازاریابی و زمینههای بسیاری کاربردی است. مفاهیمی مانند تجزیهوتحلیل سوات، منحنی تجربه یا یادگیری، مزیت رقابتی و زنجیره ارزش درک ما را از این موضوع افزایش میدهند.
مدیریت استراتژیک سازمانی برای یک شرکت بسیار مهم است؛ زیرا به کسبوکار کمک میکند تا فعالیتهای خود را برنامهریزی کرده و منابع خود را به درستی تخصیص دهد. البته تفاوت زیادی بین مدیریت استراتژیک و برنامه ریزی استراتژیک وجود دارد. در این مطلب شرح دادیم تعریف مدیریت استراتژیک چیست و چه مفاهیم مهمی دارد. همچنین علت اهمیت و فرایند مدیریت استراتژیک سازمانی را بررسی کردیم. اگر سؤالی در زمینهی مدیریت استراتژیک سازمانی دارید با ما در میان بگذارید.
اهمیت برنامه ریزی استراتژیک
امروزه تأثیر انتخاب استراتژی مناسب و توجه به مدیریت استراتژیک در پیشرفت سازمانها و مؤسسات صنعتی و بازرگانی است که با بکارگیری برنامهریزی استراتژیک به عنوان بخش عمدهای از فرآیند مدیریت استراتژیک بقا و رشد مؤسسات خود را در محیط متلاطم و متغیر بیمه نمایند. (ابراهیمی نژاد، مهدی، 1370، ص15).
مدیریت استراتژیک یک فراگرد است نه یک پدیده، فراگردی است که از بینش و نگرشی آیندهنگر و آیندهساز آغاز میشود و پس از تعیین اولویتها و هدفگذاری برنامهریزی میکند و پس از پیاده کردن برنامهها، نتایج حاصله را ارزیابی کرده و با کمک نظام باز خور نتایج کار را دریافت و متناسب با نتایج حاصله روی اولویتها و هدفها بازاندیشی میکند و دوباره این چرخه حرکت را آغاز مینماید. (ابراهیمینژاد، مهدی، 1370، ص9)
تأثیربرنامهریزی استراتژیک در سازمانهای امروزی بر کسی پوشیده نیست، برنامهریزی استراتژیک اهداف سازمان را با توجه به رسالت آن تعیین و از طریق مطالعات محیطی و فرصتها و تهدیدها و نقاط قوت و ضعف سازمان را شناسایی کرده تا از این طریق هدفهای واقعبینانهتری را تعیین و به اجرا درآورد. بکارگیری برنامهریزی استراتژیک توسط مدیران میتواند در دراز مدت ثمرات مثبتی برای سازمانها به بار آورد. دلایل مهمی برای نشان دادن لزوم برنامهریزی استراتژیک لیست شده است که از آن جمله عبارتند از: پشتیبانی بهتر از اهداف تجاری سازمان، بهبود انسجام بین سیستمها، کسب مزیت رقابتی، اولویتبندی پروژههای در دست انجام سازمان، تسهیل تصمیمگیری راجع به سرمایهگذاری در زمینههای متفاوت، بهبود اهمیت مدیریت راهبردی تخصیص منابع با پیشبینی منابع مورد نیاز، تسهیل ارتباطات با مدیریت ارشد و …
مدیران باید سازمان خود را به سوی آیندهای ناشناخته هدایت کنند که کامیابی در این راه پر تلاطم نیز به توانمندی آنها در تجسم و درک دنیای اطرافشان بستگی دارد. دنیای پیچیده و انباشته از ظرافتها، ناپایداریها، دیوان سالاریها،تحریکات سیاسی و سرانجام واقعیتهای انکارناپذیر امکان غافلگیری برای مدیران مسئول همیشه وجود دارد. این غافلگیری ممکن است از دگرگونی و تغییرات سریع تکنولوژی، رشد سریع جمعیت و افزایش تقاضا برای پارهای از محصولات ناشی گردد و در نتیجه تهدیدی را برای کاهش عرضه یا افزایش قیمتها موجب شود.بروز حوادث و اتفاقاتی مانند جنگ و بحرانهای اقتصادی و سیاسی موجب بر هم زدن نظام جاری عرضه تولید و توزیع میگردد و کار پیشبینی نیازمندیها را به مراتب دشوارتر میسازد.(الوانی، سید مهدی، 1374، ص 14)
مدیریت استراتژیک نوعی مدیریت آیندهنگر، انطباقپذیر، خلاق و پویا است، مدیریتی است خاص دوره بحران، دوره تغییرات سریع، محیط درونی و بیرونی سازمان، عصر تحولات ناگهانی، پیشبینی ناپذیر، عصر کمیابی و بحران انرژی و منابع اولیه، عصر محدودیت و آلودگیهای محیط زیست و عکسالعملهای طبیعت در مقابل بیخودیها و حرص و آز انسان معاصر، عصر عصیانهای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی است. مدیریت در چنین وضعیت دشوار و ناپایداری از هر چیزی به تفکری خلاق، ذهنی گشوده برای کسب اطلاعات، شامهای تیز برای دریافت علائم خطر، نگرشی آیندهنگر و برنامهریز و برخوردی واقعگرا و منطقی نیاز دارد. مدیریت استراتژیک راه و روشی ثابت و تغییرناپذیری نیست.
مدیریت استراتژیک منابع انسانی
مدیریت استراتژیک منابع انسانی رویکردی بلندمدت و فراگیر برای پایش و پاسخگویی به نیازهای کارکنان جهت تامین اهداف سازمانی است. اهمیت منابع انسانی برکسی پوشیده نیست. سازمانها برای بقا در محیط پیچیده و پرچالش به نیروی انسانی توانمند و خلاق نیازمند هستند.
مدیریت استراتژیک منابع انسانی ابزاری راهبردی است که مدیریت سازمان را در نیل به اهداف سازمانی از طریق نیروی انسانی یاری میدهد. همه مدیران در واقع به نوعی با مسایل مدیریت منابع انسانی در گیرند و لذا باید درک عمیقی از ارزشهایی حاصل کنند که کارکنان را هدایت و با انگیزه نمایند. این مدیران باید رویکردهای خود بر مدیریت انسانها را براساس آن ارزشها استوار نمایند. باید پذیرفت که افراد علایقی متفاوت از سازمان دارند و اتخاذ یک دیدگاه جمع گرایانه در این ارتباط، ضروری به نظر میرسد.
این شیوه از مدیریت کارکنان در واقع فرایندی است که رویکردهای مختلف را در زمینه توسعه استراتژیهای منابع انسانی به کار میگیرد. همچنین از لحاظ عمودی با استراتژی کسبوکار و از لحاظ افقی نیز با یکدیگر یکپارچه و هماهنگ هستند. این استراتژیها مقاصد و طرحهای مرتبط با موضوعها و مسائل کلی سازمان را تعریف میکنند. افزون بر آن، با جنبههای خاص مدیریت کارکنان از قبیل منبعیابی، یادگیری و توسعه، پاداش و روابط با کارکنان نیز ارتباط مییابند. نظر به اهمیت موضوع در این مقاله به تشریح مدیریت استراتژیک منابع انسانی پرداخته شده است.
تعریف مدیریت استراتژیک منابع انسانی
مدیریت استراتژیک منابع انسانی را حاصل بکارگیری منابع انسانی و فعالیتهای برنامهریزی شدهای میدانند که سازمان را دردستیابی به اهدافش کمک میکند. شولر، پیدایش این شیوه از مدیریت پرسنلی را طی دو مرحله معرفی مینماید.
- مرحله نخست: حرکت از مدیریت پرسنلی به مدیریت منابع انسانی سنتی
- مرحله دوم: نیز حرکت از مدیریت منابع انسانی سنتی به مدیریت منابع انسانی استراتژیک
آرمسترانگ این مفهوم را به عنوان یک رویکرد کلی به منابع انسانی در جهت اهداف و جهت گیریهای سازمانی در نظر گرفته است. مدیریت منابع انسانی نوعی رویکرد مدیریت بر کارکنان است که بر چهار اصل اساسی منابع انسانی، تلفیق استراتژی، فرهنگ و ارزشهای سازمان، همکاری و تعهد کارکنان استوار است.
الگوی مدیریت اسـتراتژیک منابع انسانی
مدیریت منابع انسانی هم از ویژگی کار مداری و هم انسان مداری برخوردار است. این ویژگی تاکید بر این دارد که راهبردهای منابع انسانی باید در تار و پود سازمان تنیده شوند و حصول اهداف آن را مورد حمایت قرار دهند. اما ویژگی مذکور در عین حال این واقعیت را به رسمیت میشناسد که با افراد نمی توان همانند منابع دیگر برخورد کرد. کارکنان نیازها و انتظاراتی دارند که احتمالا با نیازها و انتظارات سازمان هماهنگی و تطابق نخواهند داشت و یقیناً به صورت فردی و یا به طور جمعی، در ماهیت تلقی خود از رفتار قابل قبول کار فرمایان، روز به روز متوقع تر میشوند.
تاریخچه مدیریت استراتژیک منابع انسانی
مدیریت استراتژیک منابع انسانی از دهه ۱۹۸۰ با معرفی دو مدل تحت عناوین مدل انطباقی و مدل هاروارد که به ادغام استراتژی و سرمایه انسانی پرداخته بودند، متداول گشت. از طرفی تاریخچه مدیریت پرسنلی طی دهههای گذشته با فنون و راهکارهای متعدد دچار سردرگمی شده بود. برخی از مهمترین این راهکارها و نظریهها عبارتند از:
- مدیریت بر مبنای هدف
- غنیسازی شغل
- توسعه سازمانی
- آموزش نظام مند
- برنامهریزی شغلی
- سنجش شایستگی
- ارزشیابی شغل
- مراکز ارزیابی
- آزمونهای روانسنجی
- پرداختهای مبتنی برعملکرد
- تحلیل شایستگی
این نظریهها و راه حلها معمولاً به صورت تدریجی اعمال شده و غالباً از هر نوع تاثیر گذاری واقعی بر عملکرد ناتوان بوده اند. تک تک این فنون میتوانند در بهبود اثر بخشی سازمانی نقشی ایفا کنند. اما چنانچه به تنهایی و بدون حمایت مدیران ارشد اعمال شوند و مدیران از آنها تلقی مثبتی به عنوان عامل موثر در انجام امور نداشته باشند، موفقیت حاصل نخواهند کرد. بنابراین یک رویکرد منسجم یا نوعی تلفیق و به عبارتی هماهنگ سازی بین تکنیکهای فوق لازم است. در این صورت اطمینان حاصل میشود که از تاثیر تلفیقی آنها ارزش افزوده حاصل خواهدشد. مدیریت استراتژیک منابع انسانی با این هدف معرفی گردید.
اهداف مدیریت استراتژیک منابع انسانی
هدف اساسی خلق قابلیت استراتژیک از طریق تضمین و مطمئن شدن از این نکته است که سازمان از کارکنان ماهر و متعهد و با انگیزه برای تلاش در راستای حصول به مزیت رقابتی پایدار برخوردار است. منطق مدیریت استراتژیک منابع انسانی بر ارائه و توافق بر سر طراحی روشهایی برای مدیریت کارکنان در بلندمدت استوار میباشد. این منطق، اساس مفهوم دستیابی مزیت رقابتی از طریق مدیریت منابع انسانی را تشکیل میدهد.
به نظر میرسد متغیرهای دیگری نیز وجود دارند که در رابطه بین مدیریت استراتژیک منابع انسانی و عملکرد سازمانی نقشآفرینی میکنند. این متغیرها که در قالب ارزشهای رقابتی قابل طرح هستند عبارتند از:
- پویایی محیطی (تغییرات محیطی)
- پیچیدگی محیطی
- فرصتهای محیطی (سخاوتمندی محیطی)
- اندازه سازمان
- استراتژی تمایز (تفکیکی)
- استراتژی رهبری هزینه
- استراتژی تمرکز (تاکیدی)
سازمانها به تدریج میپذیرند که مدیریت کارکنان یکی از حلقههای ارتباطی اساسی برای خلق یک مزیت رقابتی است. اغلب واژههای «مدیریت استراتژیک منابع انسانی» و «استراتژی منابع انسانی» به جای یکدیگر استفاده میشوند. اما بین این دو واژه تفاوت یوجود دارد. این رویکرد استراتژیک مدیریت کارکنان، نگرشی ر ا توصیف میکند که توسط مدیران ارشد پذیرفته میشود و بر مسایل بلندمدت و هم چنین بر تعیین جهت کلی سازمان تاکید میکند. در حالی که استراتژی منابع انسانی را میتوان فرآورده و محصول این نگرش دانست که در واقع مقاصد سازمان را در پیوند با مسایل کلیدی و فعالیتها یا وظایف خاص آن نشان میدهد.
خلاصه و جمعبندی
مدیریت استراتژیک منابع انسانی نوعی نگرش ذهنی است که راههای انجام کارها را نشان میدهد. مدیریت استراتژیهای منابع انسانی به شکل استراتژیهای منابع انسانی نمود و تحقق مییابد. در این شیوه مقاصد و طرحهای سازمان را در مورد این موضوع که چگونه اهداف کسبوکار از طریق کارکنان تحقق یابند، تعریف میکند. این شوه خود مبتنی بر سه پیش فرض است: اول، سرمایه انسانی منبع عمده مزیت رقابتی است. دوم، این کارکنان هستند که طرحهای استراتژیک را به اجرا در میآورند. سوم برای تعیین مقصد سازمان و نحوه رسیدن به آن باید رویکردی سیستماتیک در پیش گرفته شود.
برنامههایی که مدیریت منابع انسانی با استفاده از فرصتها برای به دست آوردن مزیت رقابتی به دست میآورد. درحقیقت برنامهریزی منابع انسانی، زمانی استراتژیک است که به پیشبینی مدیریت و اداره کردن سازمان در محیط متغیر کمک کند. پس با تجزیه و تحلیل اهداف استراتژیک شرکت و بررسی دقیق محیط بیرونی و درونی سازمان و با توجه به محدودیتها و امکانات اهداف استراتژیک منابع انسانی، راهبردهای رسیدن به اهداف مورد نظر تعیین میگردد.
مدیریت استراتژیک یا (مدیریت راهبردی) چیست ؟
strategic-Managment
مدیریت استراتژیک پیشرفته
امروزه به طور ساده، استراتژی راهی است اهمیت مدیریت راهبردی که شرکتها توسط آن بتوانند به اهداف خود برسند. این کلمه، در گذشته در میدان جنگ توسط ارتشها استفاده می شد؛ ولی به تدریج برای استفاده در کسب و کار روزآمد شد. شرکتها نیز مانند جنگاوران ارتش، نیاز به تدبیر و استراتژی، از طریق استفاده از منابع برای موثر بودن فعالیتشان در موقعیتهای ویژه دارند. مدیریت استراتژیک در دهه 1930 توسط آلفرد اسلون، رئیس جمهور جنرال موتورز، وارد تجارت شد. او سیاست های استراتژی را نامگذاری کرد. در واقع مدیریت استراتژیک چیزی جز دستیابی به مزیت رقابتی نیست.
مدیریت استراتژیک پیشرفته فرایندی است که باعث میشود یک شرکت به هدف خود برسد، انتخابهای خود را تسهیل کند و عملیات خود را در یک محیط متغیر، هدایت کند. تعریف مدیریت استراتژیک به صورت پیشرفته توانمندیهای مدیر در اجرای سریع و درست یک هدف و برنامه است. مدیر موفق باید توانایی لازم در زمینه مدیریت زمان و همچنین راهنمایی درست افراد و کارمندان خود را داشته باشد. این امر سبب خواهد شد تا افراد به وظایف خود به درستی عمل نموده و در نتیجه به پیشرفت یک شرکت و سازمان کمک نمایند. در این زمینه همواره مدیران باید به این نکته توجه نمایند که نکات آموزشی مدیریتی بسیاری وجود دارد که باید به نسبت به یادگیری آنها اقدام نمایند تا بتوانند در این مسیر حرکتی موفقیتهای لازم را کسب کنند.
مزایای مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک به سازمان این امکان را میدهد که به شیوهای خلاق و نوآور فعالیت داشته باشد و برای شکل دادن به آینده خود به صورت انفعالی عمل نکند. این شیوه مدیریت باعث میشود که سازمان دارای ابتکار عمل باشد و فعالیتهایش به گونهای درآید که اعمال نفوذ نماید (نه اینکه تنها در برابر کنشها، واکنش نشان دهد) و بدین گونه سرنوشت خود را رقم بزند و آینده را تحت کنترل درآورد.از مهمترین منافع مدیریت استراتژیک یا مدیریت راهبردی، این است که موجب تفاهم و تعهد هر چه بیشتر مدیران و کارکنان میگردد. همچنین موجب فرصتی میشود تا به کارکنان تفویض اختیار شود. تفویض اختیار عملی است که به وسیله آن کارکنان تشویق و ترغیب میشوند در فرایندهای تصمیمگیری مشارکت کنند، خلاقیت، نوآوری و خیال پردازی را تمرین نمایند و بدین گونه اثر بخشی آنها افزایش خواهد یافت.
و بطور خلاصه این مزایا شامل:
- تعریف بینش، ماموریت و اهداف آیندهی شرکت
- تعیین استراتژی مناسب برای رسیدن به اهداف
- افزایش آگاهی نسبت به محیط های داخلی و خارجی، و شناسایی دقیق مزایای رقابتی
- تقویت تعهد مدیر نسبت به دست یافتن به اهداف شرکت
- افزایش هماهنگی میان فعالیتها و تخصیص کارآمدتر ِ منابع
- ارتباط بهتر میان مدیران در سطوح متفاوت
- کاهش مقاومت نسبت به تغییر با مطلع کردن کارمندان از تغییرات و پیامدهای آنها
- تقویت عملکرد سازمان
مراحل مدیریت استراتژیک
تعیین هدف
با تعیین اهداف واضح، چشم انداز کسب و کار خود را روشن کنید. کجا می خواهید باشید؟ این اولین سؤالی است که در یک فرایند برنامه ریزی استراتژیک مطرح میشود. پس از رسیدن به اهداف شفاف، شرح وظایف بنویسید و به کارمندان و سهامداران خود این برنامهها را بگویید. به عنوان مثال، چشم انداز مایکروسافت 30 سال پیش “رایانهای در هر میز” بود.
تجزیه و تحلیل وضعیت
اطلاعاتی را جمع آوری کنید که به شما در تحقق اهداف خود کمک می کند. با تجزیه و تحلیل SWOT شروع کنید:
S: نقاط قوت – موارد یا خصوصیاتی است که توانایی رقابت مثبت را افزایش می دهد، به عنوان مثال، دارایی های مشهود یا نامشهود و غیره.
W: نقاط ضعف- آیا ضعف یا شرایطی وجود ندارد که شرکت را به ضرر بیندازد. ضعف بیانگر مسوولیت رقابتی یک شرکت است.
O: فرصت ها – فرصتی است که یک شرکت را در دستیابی به اهداف خود به دست میآورد و میتواند منبع رشد، سودآوری یا کسب مزیت رقابتی باشد.
T: تهدیدات- اینها عواملی هستند که میتوانند توانایی، رشد و سود آوری یک شرکت در دستیابی به اهداف خود را مهار کنند.
تدوین استراتژی
پس از کشف نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدیدهای خود میتوانید شروع به ایجاد استراتژی خود کنید. تدوین استراتژی مستلزم دستیابی به اهداف بلند مدت و کوتاه مدت است. چگونه متوجه میشوید که به آنجا رسیدهاید؟ پاسخ به این سؤال به معنای ایجاد مکانیزم نحوه نظارت بر استراتژی تصمیم گیری شده است.
به وضوح باید بخ عنوان یک مدیر، مهارت های خود را برای تدوین و اجرای استراتژی ها در محیط های پیچیده بیشتر کنید. اما برای تولید نتیجه واقعی، باید بتوانید استراتژی کسب و کار خود را با موفقیت پیاده سازی کنید. به همین دلیل بهترین آموزش مدیریت استراتژی شامل آموزش مهارت های رهبری است.
پیاده سازی استراتژی
به نظر می رسد پیاده سازی یک کار چالش برانگیز و ظریفتر از تدوین استراتژی است. برخی از موضوعات ظریف و حساس که در این مرحله درگیر هستند، به شرح زیر میباشد:
- اهداف (یعنی اهداف عملیاتی)
- فعالیت ها
- دوره زمانی
- افراد مسئول
بنابراین اجرای استراتژی مستلزم تغییر مجدد استراتژی در بازه های زمانی کوتاهتر است که برای اجرای آن مناسب است. فرهنگ و رهبری سازمان ممکن است تغییر کند تا با استراتژی اجرا شده سازگار باشد.
ارزیابی استراتژی
در این مرحله، استراتژی شما در حال انجام است و شما باید میزان اثربخشی استراتژی را بسنجید. پیشرفت کار را با مقایسه برنامه با نتایج واقعی اندازه گیری کنید. اگر شرکت به درستی پیاده سازی نتایج استراتژی خود را انجام دهد، باید مطابق انتظار اهداف به نتیجه برسد و دور از انتظار نباشد.
طراحی مدیریت استراتژیک چیست؟
طراحی استراتژی به عنوان ستون فقرات یک شرکت است. به عبارتی کاربرد اصول طراحی آینده محور به منظور افزایش کیفیت های ابتکاری و رقابتی یک سازمان است. مبانی آن در تجزیه و تحلیل روندها و داده های بیرونی و درونی نهفته است و این امر باعث می شود؛ تصمیمات طراحی بیشتر بر اساس واقعیتها انجام شود تا زیبایی شناسی یا شهود. از این رو طراحی مدیریت استراتژیک به عنوان روشی مؤثر برای ایجاد نوآوری، تحقیق و مدیریت در نظر گرفته میشود.
بهترین کتابهای مدیریت استراتژیک که به کسب و کار شما رونق فراوانی میبخشند!
اگر صاحب مجموعهای تجاری باشید احتمالاً درباره اهمیت بالای آموزههای مدیریت استراتژیک در رونق کسبوکار شنیدهاید؛ در این مطلب با برخی از بهترین کتابهای این زمینه آشنا خواهیم شد.
در تجارت جهان امروز، بعید است فرد و یا سازمانی را یافت که بدون توجه به مدیریت استراتژیک و برنامهریزی دقیق، توانسته باشد در رقابت با همتایان تجاری خود به موفقیت برسد. به همین خاطر است که اقتصاددانان و متخصصان حوزه مدیریت راهبردی، در سالیان اخیر کتابهای مختلفی را درمورد کاربرد مدیریت استراتژیک در پیشرفت مشاغل به انتشار رساندهاند.
شما هم اگر صاحب مجموعهای تجاری هستید و قصد دارید که در ماراتن کسب و کار از رقبا عقب نمانید، بهتر است از همین حالا در برنامه روزانه خود، مدت زمان مناسبی را برای مطالعهی این کتابها، کنار بگذارید.
مدیریت راهبردی چیست و چرا خواندن کتابهای مدیریت استراتژیک اهمیت دارد؟
یک کسب و کار تجاری بدون هدفگذاری بلند مدت و دقیق، نه تنها قادر به پیشرفت نیست، بلکه در روند فعالیتش، دیر یا زود با خسارتهای غیرقابل جبران و خطر تعطیلی روبهرو خواهد شد. درحالی که با بکارگیری روشهای نقل شده در کتابهای مدیریت راهبردی و استراتژیک، سازمانها علاوه بر اینکه از خطر ورشکستگی دور میمانند، میتوانند در مدت زمان کوتاهی، شاهد پیشرفتی چشمگیر در ابعاد مختلف کسب و کارشان باشند.
مدیریت استراتژیک، برنامهای عملیست که با ترسیم طرحهایی برای دستیابی به اهداف سازمان و تدوین سیاستهای مالی شرکت، منابع را برای اجرای دقیق هر یک از برنامهها تخصیص میدهد. هدف نهایی مدیریت استراتژیک این است که سازمانها با برنامهریزی اصولی در تمام زمینهها، نسبت به رقبای خود برتری کسب کنند.
درک انتظارات مشتری، تغییرات بازار جهانی و چگونگی شرایط رقابت، مستلزم توسعه نگرشی استراتژیک است. توسعه این نگرش تنها هنگامی میتواند صورت پذیرد که بهترین کتابهای مدیریت استراتژیک را بهصورت جامع و دقیق مطالعه کرده باشیم.
از آنجایی که این آثار توسط بزرگترین صاحبنظران این حوزه بهنگارش درآمدهاند، اطمینان حاصل میکنیم که بکارگیری توصیههای نوشته شده آنها، تاثیر بسزایی در پیشرفت شغلی ما خواهد داشت.
پس اگر شما هم کنترل مجموعهای تجاری را برعهده دارید، بیش از این زمان را از دست ندهید. همین حالا با مطالعه و دانلود کتابهای مدیریت استراتژیک به صورت پی دی اف (PDF) و یا کتاب صوتی، به کسب و کار خود وسعت چندبرابری ببخشید.
گفتنیست که برای راحتی بیشتر شما در انتخاب از بین دهها اثر مختلف این حوزه، برخی از داغترین و بهترین کتابهای مدیریت استراتژیک در پایین صفحه به شما پیشنهاد شده است.
دیدگاه شما