چرا محاسبه pip مهم است؟


تابع ناشناس در پایتون (Anonymous Function)

مفاهیم پایه برای معامله کردن طلا در بازارهای مالی

راه های زیادی برای معامله کردن طلا وجود دارد که خرید طلای فیزیکی قدیمی ترین آن است. اما بازارهای مالی با گسترش روز افزونشان بدلیل افزایش سرعت مبادلات و رشد تکنولوژی، امکانات جدیدی را برای معامله کردن فلزات گرانبها از جمله طلا ارائه می دهند. ابزار مالی CFD بر روی طلا که با نماد XAUUSD معرفی می شود، رایج ترین روش کسب سود از تغییرات قیمت طلا در بازار فارکس است. در این مقاله با مفاهیم اصلی مورد نیاز برای معامله کردن طلا آشنا می شوید.

واحد معاملاتی طلا در فارکس

می دانیم که ابزارهای معاملاتی در بازارهای مالی بر اساس واحد لات داد و ستد می شوند. هر لات استاندارد در جفت ارزها برابر 100 هزار واحد از ارز پایه می باشد. برای معاملات CFD طلا، حجم واحد لات قدری متفاوت است. واحد معاملاتی طلا در بازارهای جهانی اونس است و هر لات استاندارد طلا معادل 100 اونس طلا محسوب می گردد. بعبارت دیگر یک اونس طلا معادل 0.01 لات استاندارد می باشد که کمترین واحد قابل معامله در کارگزاری آلپاری است.

واحد پیپ در نرخ طلا

پیپ واحد اندازه گیری تغییر نرخ در فارکس است. اگر در پنجره نمای بازار یا فضای نموداری در نرم افزار متاتریدر نگاهی به قیمت CFD طلا برای هر اونس بیاندازید می بینید که نرخ تا دو رقم اعشار محاسبه می شود و دومین رقم اعشاری نشانگر پیپ یا واحد تغییر نرخ طلا است. واحد پیپ در طلا بصورت 0.01 نشان داده می شود.

ارزش هر پیپ طلا

هر پیپ (کوچکترین واحد تغییر در قیمت) در هر اونس، معادل 1 سنت (0.01 دلار) است. یعنی اگر معامله گری یک اونس طلا (0.01 لات استاندارد) را در نرخ 1800 دلار بخرد و قیمت، 1 دلار (یا 100 سنت) افزایش یابد او هم یک دلار یا معادل 100 پیپ سود کرده است.

100 اونس (معادل 1 لات استاندارد طلا) * 0.01 (واحد پیپ) = 1 دلار

1 اونس طلا (معادل 0.01 لات استاندارد طلا) * 0.01 (واحد پیپ) = 0.01 دلار یا 1 سنت

محاسبه ارزش پولی پیپ در معاملات طلا

فرض کنید معامله گری یک پوزیشن خرید طلا با حجم 0.25 لات در قیمت 1802.40 دلار باز کرده است. حجم معامله بر حسب اونس برابر خواهد بود با:

حجم معامله بر حسب اونس = حجم لات * 100

حجم معامله بر حسب اونس = 0.25 * 100 = 25 اونس طلا

ارزش هر پیپ در این معامله بر اساس فرمول زیر محاسبه می شود:

حجم معامله بر حسب اونس * 0.01 (واحد پیپ) = ارزش پولی هر پیپ پوزیشن بر حسب دلار امریکا

25 (حجم معامله) * 0.01 (واحد پیپ طلا) = 0.25 دلار یا 25 سنت

محاسبه سود و زیان معاملات طلا

حال اگر معامله گر در قیمت 1802.95 پوزیشن خود را ببندد، در اینصورت میزان سود او 55 پیپ خواهد بود:

میزان سود (زیان) معامله بر حسب پیپ = قیمت در زمان بستن پوزیشن – قیمت در زمان باز کردن پوزیشن

میزان سود بر حسب پیپ = 1802.95 – 1802.40 = 0.55 ( که آن را 55 پیپ می خوانیم.)

در اینصورت، میزان سود معامله گر با توجه به حجم 0.25 لات در این معامله بر حسب دلار معادل 13 دلار و 75 سنت خواهد شد که از فرمول زیر محاسبه می شود:

حجم معامله بر حسب لات * تغییر بر حسب پیپ = سود (زیان) پوزیشن بسته شده بر حسب دلار

0.25 * 55 = 13.75 دلار امریکا

حجم معامله بر حسب اونس * تغییر در قیمت یک اونس = سود (زیان) پوزیشن بسته شده بر حسب دلار

25 اونس * 0.55 دلار = 13.75 دلار

جزییات ابزار معاملاتی طلا را می توانید در وبسایت آلپاری قسمت معاملات آنلاین > مشخصات ابزارهای معاملاتی > قسمت فلزات > نماد XAUUSD ببینید.

نمایش تغییرات قیمت طلا در پلتفرم متاتریدر

دقت داشته باشید که در متاتریدر 4 و 5 نماد طلا با AXUUDS نمایش داده می شود و قیمت آن بر اساس ارزش یک اونس و تا دو رقم بعد از ممیز اندازه گیری می گردد. بر این اساس کوچک ترین واحد تغییر قیمت یا یک پیپ بر حسب تغییر یک سنت است. دقت کنید که در متاتریدر بر خلاف جفت ارزها، تغییرات قیمت طلا تنها بر حسب سنت نشان داده می شود.

آموزش پایتون طراحی وب

در زمان‌های قدیم پایتون زبان موردعلاقه‌ی هکرها بود! اما امروزه توسعه‌دهندگان، مهندسان نرم‌افزار، تحلیل‌گران داده و حتی افراد علاقه‌مند به بازاریابی و کسب‌وکار هم نگاه ویژه‌ای به این زبان دارند. زبان برنامه نویسی پایتون علاوه‌بر یادگیری ساده، کاربرد زیادی در دنیای بیزینس و تکنولوژی دارد و جای خود را در بزرگ‌ترین کمپانی‌های و مراکز تحقیقاتی دنیا باز کرده است.فرقی نمی‌کند که هدف شما استخدام و ارتقای شغلی باشد و یا مهاجرت زیرا یادگیری پایتون به یک مهارت ضروری در رزومه ما تبدیل شده است.

دوره‌ متخصص پایتون توسعه وب با هدف تدریس تمامی مباحث و سرفصل‌های لازم برای تسلط و آمادگی دانشجویان جهت ورود به بازار کار ارائه شده است. در این دوره‌‌ کامل‌ترین سرفصل‌های پایتون برای برنامه‌نویسی Back-End به صورت غیرحضوری تدریس می‌شود و دانشجویان پس از مشاهده جلسات امکان پرسش و پاسخ، رفع اشکال، انجام تمرین، انجام آزمون‌های مقطعی و رتبه‌بندی خواهند داشت. پس از پایان دوره کسانی که در آزمون‌های جامع و ارزیابی فنی بالاترین نمرات را کسب کنند، جهت استخدام به شرکت‌هایی معرفی می‌شوند که قصد دارند از طریق مجموعه سون‌لرن برنامه‌نویس موردنظر خود را جذب کنند.

اگر که با مفاهیم برنامه نویسی آشنا نیستی و قصد شرکت در دوره آموزش پایتون را داری ، پیشنهاد می‌کنیم ابتدا در دوره یادگیری برنامه نویسی مقدماتی لقمان آوند شرکت کنی و بعد از آن مسیر یادگیری برنامه نویسی را به درستی انتخاب کنی.

آموزش تابع در پایتون و ترفندهای حرفه‌ای

آموزش تابع در پایتون و ترفندهای توابع

تابع یک قطعه کد قابل استفاده مجدد است که معمولاً برای انجام یک کار خاص نوشته می‌شوند. از تابع در پایتون می‌توان برای سازماندهی و جلوگیری از تکرار کدها استفاده کرد. در این مقاله به طور جامع با توابع پایتون آشنا شده و ترفندهای آن را خواهید آموخت.

فرقی ندارد که تازه با زبان برنامه نویسی پایتون آشنا شدید یا مدت‌هاست دارید با این زبان شیرین کار می‌کنید. مطمئناً از توابع استفاده کرده‌اید. شاید پر استفاده‌ترین تابع که در خود پایتون وجود دارد، تابع print() باشد.

به کمک این تابع، دستورات مربوط به چاپ یک رشته متنی پایتون فراخوانی شده و در خروجی چاپ می‌شود. فرض کنید بخواهید برای هر بار چاپ متن، تمام دستورات مرتبط با چاپ را هم بنویسید!

در این صورت دو مشکل عمده برایمان به وجود می‌آید:

  • کدهای طولانی و شلوغی خواهیم داشت.
  • اگر نیاز به تغییر یک بخش از کد (در این مثال در فرآیند چاپ متن) باشد، مجبوریم تمام بخش‌هایی که این قطعه کد را نوشته‌ایم تغییر دهیم.

به کمک توابع می‌توانیم به آسانی یک قطعه کد سازماندهی شده با یک هدف خاص را نوشته و به آن یک اسم بدهیم. از آن پس با صدا زدن اصم تابع، قطعه کد ما اجرا شده و دیگر نیازی به نوشتن دوباره‌ی کد نخواهد بود.

فهرست محتوای آموزش

تعریف تابع در پایتون

توابع در پایتون ( Python Functions ) دارای ساختار مشخصی هستند. برای این که هر قطعه کد را شناسایی کنیم، باید برای آن‌ها یک اسم در نظر بگیریم. پس تمام توابع دارای یک اسم یکتا هستند.

برای تعریف تابع در پایتون از کلمه کلیدی def قبل از اسم آن استفاده می‌شود.

فرض کنید می‌خواهیم یک تابع با نام myprint() بنویسیم. این تابع یک رشته متنی را در خروجی پایتون چاپ می‌کند. برای چاپ از print() استفاده می‌کنیم.

در جلود نام تابع علامت دو نقطه قرار داده و بدنه تابع را با یک فرورفتگی می‌نویسیم:

تبریک! شما اولین تابع خود را با زبان پایتون نوشتید! حالا بیایید و یک تابع حرفه‌ای ایجاد کنیم…

برای فراخوانی کردن تابع (یا همان اجرا کردن تابع) فقط کافی است در هر کجای برنامه که خواستیم، نام تابع را صدا زده و اگر لازم است ورودی‌های آن را تعریف کنیم.

در خط دوم و دقیقاً پس از تعریف تابع، با قرار دادن یک رشته‌ی متنی کامنت شده با ''' ، می‌توانیم توضیحاتی درباره تابع بنویسیم. این توضیحات دلخواه بوده و برای توسعه‌های بعدی یا هنگام کار با IDE های برنامه‌نویسی کاربرد خواهد داشت.

در قطعه کد زیر، من یک توضیح ساده برای تابع خود نوشته‌ام.

ورودی تابع

تابع myprint() که در اینجا تعریف کردیم، همیشه یک متن ثابت را چاپ می‌کند. اگر بخواهیم رشته‌ی مورد نظر را در زمان فراخوانی به تابع بدهیم، باید برای تابع خود ورودی تعریف کنیم.

تعریف ورودی برای تابع پایتون بسیار ساده است. درون پرانتز جلوی نام تابع، نام ورودی را مشخص می‌کنیم.

اگر می‌خواستید چند ورودی برای تابع تعریف کنید، می‌توان آن‌ها را با علامت , از یکدیگر جدا کرد؛ مشابه تابع زیر:

وقتی یک تابع با ورودی‌هایش صدا زده می‌شود، مقادیر ورودی درون این متغیرها قرار می‌گیرند. در نتیجه برای خواندن آن مقادیر در بدنه اصلی تابع از این متغیرها (در این جا arg1 ، arg2 و arg3 ) کمک می‌گیریم. (بیشتر بدانید: انواع متغیر در پایتون)

خروجی تابع

برخی از توابع باید یک خروجی به ما بدهند. برای مثال فرض کنید تابع add() را برای جمع کردن دو عدد تعریف می‌کنیم. این تابع باید دو ورودی و یک خروجی داشته باشد.

ورودی‌ها همان اعداد مورد نظر برای عملیات جمع بوده و خروجی، حاصل جمع ما خواهد بود.

برای تعریف خروجی تابع در پایتون از کلمه کلیدی return استفاده می‌شود. return هر مقداری که در جلویش قرار داشته باشد را به عنوان خروجی تابع به ما باز می‌گرداند.

برای اینکه معنی دقیق خروجی تابع را متوجه شوید، به مثال زیر توجه کنید.

در قطعه کد بالا از روش گرفتن ورودی در پایتون استفاده کرده و دو مقدار را از کاربر می‌گیرم. سپس روی آن‌ها محاسباتی کرده و نتیجه را در متغیر result نگهداری می‌کنیم. در چرا محاسبه pip مهم است؟ نهایت نیز مقدار را چاپ می‌کنیم.

همانطور که دیدید، اگر در تعریف تابع add() از return استفاده نمی‌شد، با اجرای خط سوم کد بالا، حاصل جمع درون متغیر result قرار نمی‌گرفت.

گرفتن ورودی در پایتون با تابع input

ترفندهای کار با توابع پایتون

تعریف و استفاده از توابع در پایتون به همین سادگی است! در ادامه ۲ ترفند و ۲ نکته برای حرفه‌ای‌تر شدن در هنگام کار با توابع با شما مطرح می‌کنم.

ارسال پارامتر با ارجاع (رفرنس)

تمام پارامترهایی که به صورت شئ هستند، در زبان پایتون با ارجاع ( Reference ) فراخوانی می‌شوند. برای درک بهتر موضوع، اجازه دهید با یک مثال ادامه دهیم.

فرض کنید تابعی دارید که یک لیست به عنوان ورودی می‌گیرد. سپس آن را مرتب کرده و در محیط برنامه چاپ می‌کند.

حال یک لیست با مقادیر بهم‌ریخته ایجاد کرده و آن را به تابع می‌دهیم تا نتیجه را به ما نمایش دهد.

خروجی کد بالا چیزی شبیه زیر را به ما خواهد داد:

حال اگر مقدار mylist را چاپ کنیم؛ با کمال تعجب می‌بینیم که لیست ما که بیرون از تابع بوده هم به صورت صعودی مرتب شده است!

اما چرا ؟

دلیل این اتفاق، ارسال پارامتر با ارجاع است. وقتی که ما تابع را همراه با لیست صدا می‌زنیم، لیست به عنوان یک شئ و به صورت Reference به بدنه تابع فرستاده می‌شود. پس هر تغییری که در آن ایجاد کنیم، در لیست اصلی هم اعمال خواهد شد.

آموزش لیست در پایتون و کار با List

تابع لامبدا یا تابع ناشناس در پایتون

توابع ناشناس به صورت معمول و با کلمه کلیدی def تعریف نمی‌شوند. برای تعریف آن‌ها از کلمه کلیدی lambda استفاده می‌شود؛ به همین خاطر گاهی اوقات به آن‌ها تابع Lambda هم گفته می‌شود.

این توابع می‌توانند به تعداد نامحدودی ورودی گرفته اما فقط یک خروجی داشته باشند. در حقیقت یک نوع تابع یک خطی هستند.

تعریف توابع ناشناس پایتون به صورت زیر است:

در بدنه این تابع (قسمت پس از : ) فقط متغیرهایی که به عنوان ورودی گرفته است قابل شناسایی خواهند بود.

در خط اول کد زیر، ابتدا یک تابع به نام pw برای به توان رساندن دو عدد تعریف کرده‌ایم. سپس در خط دوم، تابع را فراخوانی کرده و آن را اجرا می‌کنیم.

در حالت کلی، از توابع ناشناس در پایتون برای توابع ساده و یک خطی استفاده می‌شود. اگر تابع شما بیشتر از یک خط بوده یا قرار است محاسبات زیادی انجام دهید، استفاده از تابع اصلی بهترین انتخاب خواهد بود.

تابع ناشناس در پایتون (Anonymous Function)

تابع ناشناس در پایتون (Anonymous Function)

انواع آرگومان‌های ورودی تابع در پایتون

در حالت کلی، چهار نوع آرگومان ورودی در توابع پایتون می‌توان تعریف کرد.

  1. آرگومان‌های ضروری
  2. آرگومان‌های کلمه کلیدی
  3. آرگومان با مقدار پیش‌فرض
  4. آرگومان با تعداد نامشخص

تعریف آرگومان ضروری برای تابع پایتون

در مثال‌هایی که تا به اینجای آموزش زدیم، تماماً از آرگومان‌های ضروری استفاده شده است. آرگومان ضروری ( Required Argument ) آرگومانی است که باید در هنگام صدا زده شدن تابع، مقداردهی شود.

مثال تابع add() برای جمع دو عدد را به خاطر بیاورید.

اگر تابع را بدون آرگومان، با یک آرگومان یا با بیش از دو آرگومان صدا بزنیم، با خطای TypeError مواجه خواهیم شد.

پس با تعریف چنین آرگومان‌هایی، کاربر نهایی که در حال استفاده از تابع است، مجبور خواهد بود تا تمام ورودی‌های مورد نیاز ما را به تابع ارسال کند؛ در غیر این صورت با پیام خطا مواجه خواهد شد.

دوره جامع و رایگان آموزش پایتون

تعریف آرگومان کلمه کلیدی

این نوع تعریف آرگومان هیچ فرقی با تعریف عادی ندارد. تفاوت آرگومان‌های کلمه کلیدی ( Keyword Argument ) بر روی نحوه صدا زدن آن‌هاست.

فرض کنید تابع pw() در زیر را برای به توان رساندن عدد در اختیار داریم.

برای فراخوانی تابع می‌توانیم به صورت زیر عمل کنیم.

حالت دیگر (فراخوانی به کمک کلمه کلیدی) همین تابع به صورت زیر است.

همانطور که در این مثال می‌بینید، در این نوع فراخوانی، ترتیب ورودی‌ها اهمیتی ندارد. هر ورودی با توجه به نام آن شناخته و مقداردهی خواهد شد.

تعریف آرگومان با مقدار پیش‌فرض در پایتون

ممکن است بخواهیم یک تابع در پایتون تعریف کنیم که همه یا برخی از آرگومان‌های ورودی آن به صورت اختیاری باشد. به این صورت که اگر در هنگام فراخوانی، آن آرگومان مقداردهی نشد، یک مقدار پیش‌فرض برای آن در نظر بگیریم.

در آخرین مثال، می‌خواهیم تابع را طوری تغییر دهیم که اگر ورودی توان ( power ) تعریف نشد، مقدارش برابر 1 شود. برای این کار به صورت زیر عمل می‌کنیم.

به همین سادگی! با قرار دادن علامت مساوی ( = ) و تعریف مقدار مورد نظر، یک مقدار پیش‌فرض برای آرگومان در نظر گرفته‌ایم.

به کمک این روش عملاً یک آرگومان دلخواه برای تابع پایتون تعریف شده است.

آرگومان ورودی نامحدود برای تابع

در معدود توابعی تعداد ورودی‌ها از قبل مشخص نیست یا به طور دقیق‌تر، می‌خواهیم تعداد آرگومان‌ها متغیر باشد. برای تعریف تعداد آرگومان متغیر برای تابع پایتون، از روش آرگومان طول متغیر ( Variable-Length Arguments ) استفاده می‌شود.

می‌خواهیم یک تابع برای محاسبه میانگین اعداد بنویسیم. برای گرفتن ورودی دو روش داریم:

روش اول استفاده از یک لیست برای گرفتن اعداد است و روش دوم استفاده از آرگومان با طول متغیر.

برای تعریف آرگومان با طول متغیر، کافی است قبل از اسم متغیر ورودی، علامت ستاره ( * ) قرار دهیم. با این کار تمام ورودی‌های بعد از آن متغیر، به صورت تاپل پایتون ( tuple ) درون آن متغیر قرار گرفته و در بدنه‌ی تابع در دسترس ما خواهند بود.

تابع average() را به کمک حلقه for پایتون برای محاسبه میانگین تعداد نامشخصی از اعداد را به صورت زیر می‌نویسیم.

حال این تابع را با هر تعداد آرگومان ورودی که می‌خواهیم می‌توان صدا زد!

جمع‌بندی: آموزش توابع در پایتون

در این مقاله آموزشی با نحوه تعریف تابع در پایتون آشنا شدیم. توابع با کلمه کلیدی def تعریف شده و دارای یک نام هستند. همچنین می‌توان برای آن آرگومان‌های مختلفی به عنوان ورودی تعریف کرد.

فانکشن در پایتون از سه بخش اصلی تشکیل می‌شود:

  • بخش نام و تعریف ورودی‌ها
  • بخش بدنه اصلی
  • بخش پایانی

در بخش پایانی تابع با کمک return می‌توانیم مقادیر محاسبه شده‌ی نهایی را به عنوان خروجی تابع برگردانیم.

امیدوارم این آموزش برایتان مفید بوده باشه و با زیر و بم فانکشن در پایتون آشنا شده باشید. اگر می‌خواهید مثال‌های بیشتری از توابع پایتون ببینید، به این منبع انگلیسی مراجعه کنید.

این آموزش بخشی از یک آموزش جامع و قدم به قدم در سبز دانش است: دوره رایگان آموزش پایتون

این آموزش برای همیشه رایگانه! می‌تونید با اشتراک‌گذاری لینک این صفحه از ما حمایت کنید یا با خرید یه فنجون نوشیدنی بهمون انرژی بدید!

چطوری از پرایس اکشن با سبک RTM کسب در آمد دلاری داشته باشیم - تبریز فایننس

چطوری از پرایس اکشن با سبک RTM کسب در آمد دلاری داشته باشیم - تبریز فایننس

امروزه دغدغه اصلی بیشتر فعالان حوزه بازار های مالی ، کمبود دوره آموزش فارسی مناسب ، در حوزه پرایس اکشن به سبک RTM می باشد . یکی از مناسب ترین دوره های برای آموزش پرایس اکشن به سبک RTM، دوره I3T3 آقای شوک بود که بیشتر معاملگران و علاقه مندان برای فرا گرفتن دوره پرایس اکشن به سبک RTM به خاطر انگلیسی بودن این دوره ، قادر نبودند این دوره را فرا بگیرند. به همین دلایل ،عمیقاً خلا یک آموزش فارسی زبان در این حوزه دیده می شود.

آموزش پرایس اکشن به سبک RTM،می تواند تریدرها را از تمامی اندیکاتورها و خطوط روند، لول ها ، مدل های مختلف فیبوناچی و الگوهای کلاسیک کاری بی نیاز کند .بنابراین معامله گران به راحتی با فرا گرفتن این سبک می توانند نوسانات قیمت را بررسی و تحلیل کنند.

پرایس اکشن به سبک RTM چیست ؟

برای اینکه بهتر بتوانیم سبک RTM را آموزش دهیم ، باید ابتدا بدانیم که پرایس اکشن نوین چیست و چه ویژگی هایی دارد ؟

پرایس اکشن نوین سبکی از تحلیل است که از طریق تحلیل الگوهای قیمت سعی دارد تا روند حاکم بر بازار که در برخی از اوقات تصادفی می باشد را به شیوه ای تازه به شخص معامله‌گر ارائه کند.

بنابراین تریدرهای که با این سبک ترید می کنند چند قدم از دیگر تریدر ها جلوتر هستند و سوال اصلی این نوع تریدر ها این است که چرا این اتفاق هم اکنون در حال رخ دادن است ومثل تریدر های دیگر از خود نمی پرسند که چه اتفاقی هم اکنون رخ می دهد ،بنابراین با این طرز تریدر می توانند تصمیمات بهتری اتخاذ کنند .

سویینگ‌­ها و یا همان نقاط عطف بالا و پایین بازار یا همان High و Low و تست کردن حمایت­ها و مقاومت­ها و هم چنین روند تثبیت ؛ نمونه‌هایی از پرایس اکشن به شمار می آیند .

همچنین از ابزار های مهم تحلیل توسط روش پرایس اکشن نوین می توان به : نمودارهای شمعی ژاپنی و نمودارهای میله ای اشاره کرد.

الگوهای شمعی مثل اینگولفینگ،هارامی، شوتینگ استار و … همگی گونه هایی از الگوهای شمعی هستند که در تحلیل پرایس اکشن نوین با آنها روبرو خواهیم شد.

پرایس اکشن نوین برای انواع سرمایه گذاری ها مثل سرمایه گذاری اسکلپ ، سرمایه گذاری بلند مدت و کوتاه مدت مناسب است که میتواند برحسب انتخاب شما ، برای اهداف مختلف به کار رود.

همانطور که گفته شد در پرایس اکشن از هیچ گونه اندیکاتوری استفاده نمی شود و قیمت تنها حقیقت موجود است که براساس میزان عرضه و تقاضا متغییر است و قیمت تنها چیزی است که درحال حاضر ، در حال رخ دادن است و روند قیمت هم اکنون مهم است نه حرکت قیمت در گذشته و یا آینده !

چرا مطالعه حرکات قیمت در پرایس اکشن به سبک RTM براندیکاتورها ارجعیت دارد؟

اندیکاتورها تابعی از قیمت ها می باشند .بنابراین مطالعه ریشه اصلی ، بر مطالعه شاخ و برگ ها ارجعیت دارد.

دلیل دیگر نیز این می باشد که اندیکاتور ها با تاخیر همراهند و به همین دلیل سرعت عمل فرد را در گرفتن پوزیشن های مناسب را می گیرند و عملا ریسک به ریوارد های جذاب را از بین می برند.

برای مثال ترید براساس کراس مویینگ ها ، یزرگترین فریب اندیکاتور ها به حساب می آید.

چون همیشه یک سیگنال دیر هنگام و بدون توجه به مارکت به شما می دهد .

کندل ها

کندل های شمعی ژاپنی

کندلهای شمعی ژاپنی توسط تاجران برنج در ژاپن ابداع شدند که توسط استیو نیسون در آمریکا به شهرت رسید .

این نوع کندل ها تصویر بهتری از قیمت را در مقایسه با لاین چارتها و کندل بارها به ما می دهد و مسیری را که قرار است قیمت طی کند را بهتر برای فرد معامله گر مشخص می نماید.

کندل شمعی ژاپنی بیانگر چه چیزی است ؟

فقط باید توجه کرد که : شکل مسیری که قیمت برای ساختن کندل طی کرده است را کندل شمعی ژاپنی نمی تواند نشان دهد .

برای مثال در این کندل صعودی ، قیمت میتوانسته ابتدا به بالاترین حد خود (HIGH)برسد و سپس تا پایین ترین حد (LOW)پایین بیاید و در آخر، در نکته ای مشخص بسته شود (CLOSE)

ویا برعکس آن یعنی طبق مسیر دوم ابتدا به پایین ترین حد خود و سپس به بالاترین حد خود رسیده و بسته شود.

پس به ترتیب دیدیم که شکل کندل برای هردو مسیر یکسان است و نمیتوان تشخیص داد که قیمت واقعا چه مسیری را طی کرده است .

ترکیب کندلها

همانطور که میدانیم کندل های هر تایم فریم از ترکیب کندل های تایم فریم پایین تر خود ساخته شده اند.

برای مثال یک کندل روزانه ترکیب 6 کندل 4 ساعته است و هر کندل 4 ساعته ترکیب 4 کندل یک ساعته و به همین ترتیب…

اما سوال اینجاست که این کندل ها چگونه ترکیب میشوند؟

نحوه ترکیب دو کندل و ایجاد یک کندل جدید:

open کندل جدید همان open کندل اول

Close کندل جدید همان close کندل دوم

high کندل جدید بلندترین high دو کندل

و low کندل جدید بلندترین low بین دو کندل خواهد بود.

و بدین ترتیب کندل جدید ما که ترکیب دو کندل است ساخته خواهد شد.

اما ما در پرایس اکشن به سبک RTM ، فقط میخواهیم بدانیم کدام کندل بر دیگری تسلط دارد. برای این کار باید بررسی کنیم که آیا کندل دوم نصف کندل اول (از shadow تا shadow) را پوشانده است یا خیر. اگر این اتفاق افتاده بود میگوییم کندل دوم بر اولی تسلط دارد.

برای مثال اگر ببینیم که کندل خریدارها، به طور کلی کندل فروشندگان را پوشانده است ، پس خریدارها بر فروشندگان مسلط هستند.

ولی اگر کندل فروشندگان تمام کندل خریدارها را پوشانده باشد پس فروشندگان بر خریداران مسلط هستند.

درحالت سوم نیز اگر کندل فروشندگان نیمی از کندل خریداران را پوشانده باشد نیز ، فروشندگان بر خریداران مسلط هستند.

و به همین ترتیب تا آخر مشخص میکنیم کدام گروه بر دیگری تسلط دارد.

کندل مومنتوم

کندل های مومنتوم کندل های پرقدرت بازار هستند که به ما نشان میدهند قدرت در دست کدام گروه قرار دارد.

یک کندل را مومنتوم گوییم اگر طول بدنه اش از مجموع طول shadowهایش بیشتر باشد.

هرچقدر این اختلاف بیشتر باشد کندل مومنتوم ما قدرتمندتر خواهد بود.بیشترین حالت مومنتوم وقتی اتفاق می افتد که کندل ما اصلا shadow نداشته باشد.

کندل BASE

کندل های بیس (Base) کندل هایی هستند که نمیتوان از روی آن ها فهمید قدرت در دست کدام گروه است. در کندل های بیس خریداران و فروشندگان در حال جنگ اند و هنوز مشخص نیست کدام گروه برنده این درگیری خواهد شد.

در این کندل ها بدنه کندل از مجموع shadowها کوچکتر است و دقیقا برعکس کندل مومنتوم هستند.

در کندل های بیس رنگ بدنه برای ما مهم نیست و کندل هر رنگی داشته باشد باز هم نمیتوانیم بگوییم قدرت در دست کدام گروه قرار دارد.

نکته: بیس یا مومنتوم بودن یک کندل هیچ ربطی به کوچک یا بزرگ بودن کندل ندارد. برای مثال ما میتوانیم یک کندل با بدنه بسیار کوچک داشته باشیم که shadow نداشته باشد، در این صورت این کندل برای ما یک کندل مومنتوم خواهد بود. مثال هایی از کندل بیس در شکل زیر نمایش داده شده است.

فضای گپ چیست ؟

گپها نواحی ای در چارت هستند که قیمت در آنها حضور نداشته و اصطلاحا یک پرش را از آن ناحیه انجام داده است.

Blank gapها از gap ساده قدرتمندتر هستند و می توانند به عنوان نواحی برگشت قیمت در نظر گرفته شوند.

ما تا این بخش از مقاله ، بعد از تعریف پرایس اکشن به سبک RTM به بررسی انواع کندلها پرداختیم و قصد داریم در بخشهای بعدی مقاله در رابطه با مسائل دیگر پرایس اکشن به سبک RTM بپردازیم اما شما تا به حال باید متوجه شوید که کندلها ،ویژگی های برجسته ای در پرایس اکشن دارند و چرا از اندیکاتور ها استفاده نمیکنیم.

ما در سبک پرایس اکشن به سبک RTM ، به جز کندلها ، طبق چه اساسی اقدام به تحلیل قیمت می کنیم؟

درپرایس اکشن به سبک RTM ما با گره های معاملاتی و مناطق رنج سر و کار داریم،این مناطق رنج خود را به صورت دو الگو ی کلی نمایان می کنند :

1 -الگوی ادامه دهنده (TM )

2 -الگوی برگشتی یا بازگشتی (QM )

پس آموختیم TM &QM برای ما گره های معاملاتی هستند.

و این نکته حائز اهمیت است کههر TM در تایم پایین از دو QM تشکیل شده است و هر QM در تایم پایین از TM تشکیل شده است.

طبق اطلاعاتی که تا الان بدست آوردیم پس ما در گره های معاملاتی دنبال نقطه ورود هستیم،ولی آیا کل این الگوها برای ما مهم هستند؟ جواب : خیر چون ما در سبک RTM دنبال سطوح بکر هستیم که در ادامه مطالب قصد داریم به این موضوعات اشاره کنیم.

اهمیت سطوح در پرایس اکشن به سبک RTM

فرض کنید دو سطح A و B داریم،در چرا محاسبه pip مهم است؟ سطح A ما دارای 400 هزار سفارش خرید و در سطح B دارای 280 هزار سفارش فروش هستیم :

قیمت خود را با تشکیل گره های معاملاتی به سطح A می رساند و 400 هزار اردر خرید را بر می دارد، در رسیدن به گره های معاملاتی که دارای 50 هزار سفارش هستند آن ها را مصرف می کند.

در زمان رسیدن به سطح B چون 100 هزار اردر گره ها را مصرف کرده است با 300 هزار اردر به سطح B می رسد،چون این سطح دارای 280 هزار سفارش است.

پس قیمت همه آن را مصرف کرده و با 20 هزار اردر به مسیر خود ادامه میدهد تا به گره یا سطح بعدی برسد.

میانگین واقعی حرکت قیمت در پرایس اکشن به سبک RTM:

میانگین واقعی حرکت قیمت (ATR) در واقع یک اندیکاتور کاربردی است که طبیعت RTM در آن نهفته است.این اندیکاتور میانگین حرکت کندل های قبل را حساب می کند و توان بازار را نشان می دهد .

اگر بخواهیم به صورت یک مثال عامیانه و قابل فهم مفهوم میانگین را شرح دهیم ، یک کوهنورد را درنظر بگیرید که مسیر هزار متری را باید در 10 روز طی کند.

پس باید به طور میانگین روزی 100 متر را طی کند تا در 10 روز به قله برسد،خال اگر 5 روز اول این فرد بیمار شده باشد و نتواند صعود کند باید در

طول 5 روز به طور میانگین 200 متر طی کند تا به قله برسد.

در واقع شما میانگین حرکت کوهنورد را در تایم مشخص برای رسیدن به مقصد مشخص،محاسبه می کنید. ATR نیز به این صورت میانگین حرکت کندل ها را مشخص می کند .

کاربرد های اندیکاتور ATR :

1 - نمایش حال بازار که در رنج هستیم یا در یک مومنتوم حرکتی

مثال: فرض کنید توان حرکتی بیت کوین در تایم 1H برابر 60 است،ما در لایو بازار مشاهده می کنیم.

که قیمت در حال ساخت کندل هایی با ATR های 14،10،20 است در این لحظه متوجه می شوید که قیمت در یک حال رنج قرار دارد و به زودی شاهد یک مومنتوم خواهیم بود .

2 - همانطور که در قبلا نیز بیان شد، ما در بازار دارای دو نوع گره هستیم که نوع 1 دارای ارزش ترید و نوع 2 فاقد ارزش ترید هستند.

حال اگر ما در یک گره نوع 2 وارد معامله بشویم و متوجه شویم نقطه ورود ما اشتباه است ، قیمت و بازار این فرصت را به ما می دهند تا به دلیل واکنشی که به اندازه 1 ATR TIME به سطح داریم به سود اندک چرا محاسبه pip مهم است؟ و یا سر به سر از معامله خارج شویم.

3 -تعیین STOP LOSS در پرایس اکشن نوین به سبک RTM:

برای تعیین SL می توانیم از ATR TIME+1or2 pip استفاده کنیم.(ادامه آموزش در سایت تبریز فایننس)

این آموزش توسط مجموعه تبریز فایننس برای شما گرد آوری شده

چرا دوره پرایس اکشن به سبک RTM ؟

تبریز فایننس مجموعه فعال در سه بازار ارز دیجیتال ، فارکس و بورس اوراق بهادار است و در این مدت زمانی شروع به برگزاری دوره های آموزش بازار های مالی نظیر دوره ارز دیجیتال ، دوره فارکس و دوره بورس اوراق بهادار کرده است.

در دوره های آموزشی تبریز فایننس چه مطالبی آموزش داده می شود؟

در دوره های آموزش بازار های مالی تبریز فایننس مطالبی بسته به دوره های آموزش برای شما تدیریس می شود از جمله مطالب مشترک این دوره ها (آموزش تحلیل تکنیکال ، آموزش تحلیل فاندامنتال ، پرایس اکشن و . )

دوره ارز دیجیتال : تحلیل تکنیکال ، تحلیل فاندامنتال ، پرایس اکشن ، آموزش انواع کیف پول ، آموزش صرافی کو کوین و صرافی بایننس و .

دوره فارکس : تحلیل تکنیکال ، تحلیل فاندامنتال ، پرایس اکشن مخصوص بازار فارکس ، آموزش اندیکاتور و اسیلاتور ها ، آموزش بروکر آلپاری ، آموزش نحوه شارژ حساب و.

دوره پراس اکشن نوین : تحلیل تکنیکال پیشرفته ، معاملات صفر پیپ ، معاملات با ریس به ریوارد بالا و.

دوره بورس اوراق بهادار : تحلیل تکنیکال ، تحلیل فاندامنتال ، پرایس اکشن در بازار بورس ، تابلو خانی ، تحلیل بنیادی و .

اگر میخواهید از بازار های مالی ایران و جهان در آمد دلاری داشته باشید میتوانید در دوره های آموزشی تبریز فایننس شرکت کنید و شروع به کسب در آمد دلاری کنید.

آموزش تنظیم ونتیلاتور

حجم جاری، حجمی از گاز است که در هر تنفس توسط ونتیلاتور به بیمار تحویل می­گردد. این حجم از ۵ تا ۱۵ میلی­ لیتر به ازای هرکیلوگرم وزن بیمار قابل تنظیم است و بستگی به ظرفیت ریه­ها، مقاومت راه­های هوائی و پاتولوژی بیماری دارد. افراد با ریه طبیعی حجم­ های ۱۲- ۱۵ cc/kg را تحمل می­کنند اما در بیماران با بیماری­ های محدود کننده ریوی از حجم­های cc/kg 5-8 استفاده می­شود.

تنظیم درصد اکسیژن دمی FiO2:

بر روی ونتیلاتور FiO2 بین 21 تا 100 درصد قابل تنظیم است. اساس تنظیم بر پایه Pao2 حاصل از ABG است، به نحوی که Pao2 در سطح قابل قبول قرار گیرد (90% تنظیم دم عمیق (Sigh)

دم عمیق بطور طبیعی در افراد حدود 10 بار در ساعت انجام می گیرد و هدف از دم عمیق در ونتیلاتور جلوگیری از انسداد راه هوایی کوچک است که ممکن در صورت ارائه حجم جاری یکنواخت بروز نماید. معمولاً دم عمیق 6 تا 10 بار در ساعت و هر بار 2 تا 3 دم عمیق پی در پی با حجمی معادل 5/1 تا 2 برابر حجم جاری توسط دستگاه داده می شود. در صورتی که حجم جاری بیش از 15 میلی متر به ازای هر کیلو گرم وزن بدن بکار رود یا از PEEP استفاده شود نباید دم عمیق مورد استفاده قرار گیرد زیرا احتمال افزایش شدید فشار حداکثر راه هوایی و بروز باروترومای ریه وجود خواهد داشت.

حجم دقیقه­ ای (Minute volume (Mv))

عبارت است از حاصل ضرب تعداد تنفس(F یا RR) در حجم جاری TV × RR= MV

زمان دم (Inspiratory Time (Ti))

در ونتیلاتورهای زمانی با تنظیم مستقیم نسبت دم به بازدم، زمان دم با توجه به تعداد تنفس و نسبت دم به بازدم تنظیم می­گردد. بعنوان مثال اگر تعداد تنفس ۱۲ بار در دقیقه باشد و نسبت دم به بازدم ۱:۲ در نظر گرفته شود. زمان هر سیکل تنفسی ۵ ثانیه و زمان دم ۷/۱ ثانیه می گردد. در ونتیلاتورهای حجمی نسبت دم به بازدم با میزان Flow تنظیم می­شود و هرچه قدر زمان Flow بیشتر باشد سرعت جریان هوا در دم بیشتر شده و زمان دم کوتاهتر می­شود و بر عکس با کاهش Flow سرعت جریان هوا در دم کمتر و در نتیجه زمان دم بیشتر می­شود. در ونتیلاتورهای پیشرفته­ تر زمان دم مستقیما تنظیم شده و به هنگام تنظیم زمان دم پارامترهای I:E و Flow در صفحه نمایش ونتیلاتور به نمایش در می­آید تا کاربر بتواند بر اساس آنها زمان دم را دقیقا تنظیم نماید.

جریان هوا Flow

سرعت جریان هوا در طول دم است که بر حسب لیتر در دقیقه محاسبه میشود و منظور از فلو این است که حجم مشخصی از گاز (حجم جاری) با چه سرعتی به بیمار برسد هر چه فلو بیشتر باشد زمان دم کوتاهتر می­شود و در نتیجه فشار حداکثر ریه بیشتر خواهد­شد و بر عکس با کاهش فلو زمان دم طولانی تر می­گردد. مقدار نرمال آن تقریبا ۳۰ تا ۵۰ لیتر در دقیقه است. در بیماران با دیسترس تنفسی و یا حجم های جاری بالا میزان میزان فلو بین ۱۰۰-۶۰ لیتر در دقیقه تنظیم می­شود تا کار تنفسی کاهش یافته و عوارض جانبی ناشی از آن کم شود.

مثالی برای اندازه گیری میزان فلو:

RR: 10 VT: 500 BW: 50 Kg

I:E Ratio: 1:2 → Inspration time = 2″ 700cc 2″”

X 60″ Flow= x=flow=22lit/mint

نسبت دم به بازدم (Inspiratory, Expiratory Ratio یا Ratio E: I)

این نسبت نمایانگر طول مدت دم در مقایسه با بازدم است. معمولا نسبت دم به بازدم به نحوی تنظیم می­شود که مرحله دم کوتاهتر از بازدم باشد (۱:۴ ، ۱:۳ ، ۱:۲ ، ۱:۱٫۵) در تهویه مصنوعی بالغین از نسبت ۱:۲ استفاده می­شود که در این حالت ۳۳% از هر سیکل تهویه­ای را دم و ۶۷% آن را بازدم در بر می­گیرد. اعتقاد بر این است که این تنظیم تقلیدی از دم ارادی (طبیعی) در ریه هایی است که از عملکرد طبیعی برخوردارند. از نسبت های بالاتر (۱:۴، ۱:۳) ممکن است جهت تهویه ریه بیماران دچار COPD و کسانی که احتباس هوا air trapping دارند، استفاده شود. زیرا در این حالت طولانی­تر شدن زمان بازدم موجب بازدم کامل­تر شده و منجر به کاهش به تله افتادن هوا در ریه­ها می­گردد.

نسبت معکوس دم به بازدم یعنی نسبت ۲:۱ و بالاتر می­تواند موجب افزایش قابل ملاحظه فشار متوسط راه­های هوائی و عوارض همودینامیکی گردد مگر آنکه بافت ریه بسیار سفت باشد.

کسر (درصد) اکسیژن دمی (Fractional Inspired Oxygen (Fio2)):

درصد یا کسر اکسیژن دمی مقدار اکسیژنی است که به بیمار داده می­شود و بین ۲۱% (هوای اتاق) تا ۱۰۰% قابل تنظیم است. اگر چه توصیه می­شود برای پیشگیری از مسمومیت با اکسیژن نباید به مدت طولانی از اکسیژن ۱۰۰% استفاده شود، اما در ابتدای وصل کردن بیمار به ونتیلاتور معمولا جهت جلوگیری از هیپوکسی از اکسیژن ۱۰۰% استفاده می­گردد. مسمومیت با اکسیژن ساختار غشای آلوئولی- مویرگی را متغیر می­کند و باعث ادم ریوی، آتلکتازی و کاهش Pao2 می­گردد. بنابر این به محض ثابت شدن وضعیت بیمار بر اساس پالس اکسی متری و ABGs درصد اکسیژن بتدریج پایین آورده می­شود.

در صورتیکه علی­رغم تجویز اکسیژن ۶۰% ، Pao2 به ۶۰ میلیمترجیوه نرسید به جای بالابردن Fio2 باید از PEEP استفاده­ کرد. در اکثر ونتیلاتورها امکاناتی تعبیه شده است که در مواردی مانند ساکشن ترشحات ریوی، برونکوسکوپی، فیزیوتراپی ریوی، انتقال بیمار یا انجام سایر پروسیجرهای استرس­ زا می­توان بطور موقت به بیمار اکسیژن ۱۰۰% داد.

تنظیم حساسیت Sensitivity یا :Trigger

در تنفس­ های اجباری طبق فواصل از پیش تنظیم شده، دم اجباری ارائه می­گردد. اما در صورت شروع تنفس مجدد بیمار، با تنظیم حساسیت، ونتیلاتور شروع به ارائه جریانی می­کند که یک افت فشار، در مدار دستگاه احساس شود. بنابراین تنظیم حساسیت (Senility setting) نمایانگر مقدار افت فشار در زیر خط پایه (انتهای بازدم) است که بیمار بایستی در مدار ونتیلاتور ایجاد کند (Triggering effort) تا موجب تحریک دستگاه جهت ارائه حجم جاری تنظیمی برروی آن شود. با تنظیم صحیح کلید حساسیت، می­توان پاسخ تهویه­ای دستگاه را با کوشش­های بیمار هماهنگ کرد. در مد کنترله کلید حساسیت (off) است، بنابراین دستگاه پاسخی به کوشش تنفسی بیمار نمی­ دهد، در حالیکه در مدهای کمکی مانند SIMV با تنظیم صحیح میزان حساسیت، دستگاه به کوشش تنفسی بیمار با یک تنفس اجباری هماهنگ با دم بیمار پاسخ می­ دهد. بنابراین حساسیت ونتیلاتور مقدار تلاش تنفسی بیمار را که جهت شروع دم ونتیلاتور لازم ­است را تعیین می کند و بر اساس فشار یا حجم تنظیم می گردد.

در ونتیلاتورهای جدید غالبا بجای حساسیت فشاری از حساسیت جریانی (Flow Triggering) یا (Flow by) استفاده می­شود. در سیستم حساسیت جریانی، زمانی که جریان دم ارادی بیمار به حجم از پیش تنظیم شده برسد یک تنفس حمایتی توسط ونتیلاتور تحویل می­ گردد. اساس کار حساسیت جریانی به این صورت است که یک جریان مداوم از داخل مدار ونتیلاتور باز می گردد (جریان تحویلی = جریان برگشتی)، زمانی که بیمار تنفس ارادی را شروع نماید، قسمتی از جریان گاز عبوری وارد ریه بیمار شده، بنابراین حجم گاز برگشتی کاهش می­ یابد. (جریان برگشتی

ونتیلاتور چیست؟ 97/06/11



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.