شاخص GDP چیست؟


تولید ناخالص داخلی و تولید ناخالص ملی چگونه محاسبه می شوند؟

جی دی پی چیست؟

جی دی پی (GDP) مخفف عبارات «Gross Domestic Product» به معنی «تولید ناخالص داخلی» است. جی دی پی در حقیقت، نشانگر کل ارزش پولی تمام کالا های نهایی و خدمات تولید شده در یک کشور و در طی یک بازه زمانی (به طور کلی یک سال) است. کالای نهایی برعکس کالای واسطه، کالایی خواهد بود که توسط مشتری خریداری می شود و به مصرف می رسد. مفهوم کالای نهایی در تقابل با کالای واسطه ای قرار دارد. کالای واسطه ای یا نیمه تمام، به کالایی می گویند که از آن برای تولید کالاها یا خدمات دیگر استفاده و در نهایت به خریدار فروخته و مصرف خواهد شد.

برای مثال، چوبی که نجار از چوب بُر تهیه می کند کالای واسطه ای به شمار می آید. نجار پس از خریداری چوب و تبدیل آن به صندلی، آن را به عنوان کالای نهایی به خریداران می فروشد. جی دی پی در واقع رایج ترین شاخص برای اندازه گیری میزان فعالیت اقتصادی است. مفهوم پایه ای جی دی پی برای اولین بار، در اواخر قرن 18 میلادی بکارگرفته شد. مفهوم امروزی آن توسط اقتصاد دان آمریکایی، «سایمون کوزنتس» (Simon Kuznets)، در سال 1934 به وجود آمد و در مجمع «برتون وودز» (Bretton-Woods) به عنوان معیار اصلی برای بررسی اقتصاد کشورها در سال 1944 برگزیده شد.

عبارت «داخلی» در «تولید ناخالص داخلی» این مفهوم را می رساند که محدوده شمول محاسبه کالاها در جی دی پی به صورت جغرافیایی تعیین شده است. در محاسبه جی دی پی، به کالاها و خدماتی توجه می کنیم که در داخل یک کشور و نه خارج از مرزهای آن، تولید شده باشند، فارغ از اینکه ملیت تولیدکننده چیست. برای مثال، محصولات یک کارخانه چینی در ایران به عنوان بخشی از تولید ناخالص ملی ایران محاسبه خواهد شد.

چه مواردی در محاسبه جی دی پی لحاظ نمی شوند
با توجه به تعریفی که از جی دی پی داشتیم، ممکن است فعالیت هایی در اقتصاد صورت بگیرند که در محاسبه جی دی پی لحاظ نشوند. در محاسبه جی دی پی به صورت صریح، مبادلاتی ثبت می شوند که ناشی از تولید یا به صورت «گزارش شده» (Reported) باشند. در فهرست زیر به ترتیب به این موردها اشاره شده است:

فعالیتی که به آن دستمزدی تعلق نمی گیرد مانند کارهایی که در خانه انجام می دهید، کار داوطلبانه و…
کالاهایی که برای فروش در بازار تولید نمی شوند.
مبادله کالا و خدمات بدون مبادله پول (تهاتر)
بازار سیاه یا زیرزمینی
فعالیت های غیرقانونی
پرداخت های انتقالی
فروش کالاهای استفاده شده و دست دوم. مقدار جی دی پی برای این نوع کالاها، یک بار و در زمان تولید اولیه، محاسبه شده است.
کالاها و خدمات واسطه ای که از آن ها برای تولید کالاها و خدمات نهایی استفاده می شود.
دارایی های سرمایه ای. به طور مثال، هنگامی که خانوار اقدام به خرید اوراق قرضه و سهام می کند مانند این است که پیش قسط وام خود را پرداخت کند، نه اینکه کالا یا خدمتی را خریداری کرده باشد. بنابراین، این مورد نیز در محاسبه جی دی پی لحاظ نمی شود.

تولید ناخالص داخلی چیست و چه تفاوتی با تولید ناخالص ملی دارد؟

تولید ناخالص داخلی چیست؟ GDP چه معنایی میدهد؟ تولید ناخالص ملی (GNP) چیست؟ در ادامه مطلب تعریف تولید ناخالص داخلی و تفاوت آن با تولید ناخالص ملی را برای شما آورده ایم و نحوه محاسبه و فرمول تولید ناخالص داخلی هم آمده است

تولید ناخالص داخلی (GDP) چیست؟

تولید ناخالص ملی (GNP) چیست؟

واژه «تولید ناخالص ملی» یکی از پرکاربردترین واژه های عرصه سیاستگذاری عمومی است.

معنای این واژه عبارت است از مجموع ارزش پولی کالاها و خدمات نهایی تولید شده در یک سال مشخص با استفاده از عوامل تولیدی که متعلق به شهروندان یک کشور می باشد.

منظور از کالاها و خدمات نهایی نیز آن دسته از کالاها یا خدماتی است که به مصرف کننده نهایی فروخته می شود یا به هر طریق دیگر به دست او می رسد.

محاسبه کالاها و خدمات نهایی در ارزیابی تولید ناخالص ملی به منظور پرهیز از دوبار محاسبه شدن برخی کالاها یا خدمات در کل تولید ناخالص ملی است. به عنوان مثال ارزش فولادی که به شرکت خودروسازی فروخته می شود به طور جداگانه در مجموع تولید ناخالص ملی محاسبه نمی شود چرا که ارزش آن هنگام فروش خودرو در قیمت نهایی آن محاسبه می گردد.

واژه تولید ناخالص ملی هم از لحاظ نظری و هم از لحاظ عملی با واژه “تولید ناخالص داخلی” ارتباط نزدیک دارد. البته این دو واژه با یکدیگر تفاوت هایی دارند. اختلاف آنها از آنجا ناشی می شود که در هر زمان تعدادی از شرکت هایی که در مالکیت خارجی هاست در داخل یک کشور به تولید کالا و خدمات مشغولند و در طرف مقابل شرکت هایی که در مالکیت اتباع آن کشور هستند و یا شهروندان آن کشور در سایر کشورها به تولید کالا و خدمات می پردازند.

بر این اساس تولید ناخالص ملی عبارت است از ارزش پولی مجموع کالاها و خدمات نهایی تولید شده در داخل یک کشور در یک سال مشخص (تولید ناخالص داخلی) منهای ارزش پولی کالا و خدمات تولید شده در داخل توسط خارجی ها به اضافه ارزش پولی کالا و خدمات تولید شده توسط شهروندان آن کشور در سایر کشورهای خارجی. بنابراین، اگر شهروندان یک کشور از سرمایه گذاری خود در خارج درآمد بیشتری از آنچه خارجی ها از سرمایه گذاری های خود در آن کشور به دست می آورند، کسب کنند، تولید ناخالص ملی آنها بیشتر از تولید ناخالص داخلی خواهد بود.

در طرف مقابل اگر شهروندان این کشور از سرمایه گذاری های خارجی خود درآمد کمتری از آنچه خارجی ها از سرمایه گذاری در کشور آنها به دست می آورند، کسب کنند، تولید ناخالص ملی آن کشور از تولید ناخالص داخلی آن کمتر خواهد بود. همچنین از تقسیم رقم تولید ناخالص ملی بر تعداد جمعیت کشور تولید ملی سرانه به دست می آید.

محاسبه تولید ناخالص ملی کشورها که یک کار پر زحمت است از جهات مختلف همچون تسهیل سیاستگذاری اقتصادی توسط دولت، کمک به برنامه ریزی تصمیم گیران بخش خصوصی، آزمون نظریه های اقتصادی و نیز مقایسه بین المللی کشورها از اهمیت زیادی برخوردار است. به عنوان مثال اگر سیاستگذاران دولتی افزایش رشد اقتصادی و رفاه مادی را از طریق اعمال سیاست های پولی و مالی جزو اهداف سیاست های اقتصاد ملی قرار دهند آنها به شیوه منطقی برای قیمت گذاری به منظور ارزیابی عملکرد اقتصاد برای تسریع یا کاهش سرعت آن نیازمند هستند که این همان شاخص تولید ناخالص ملی است.

به علاوه سیاستگذاران بخش خصوصی نیز برای انجام سرمایه گذاری های جدید در کارخانجات و تجهیزات یا تولید محصولات جدید از اطلاعات کلان ناشی از محاسبه تولید ناخالص داخلی به شاخص GDP چیست؟ منظور پیش بینی سطوح تقاضای احتمالی برای محصولاتشان و نیز روندهای آتی در هزینه های مختلف تولید سود می جویند. همچنین ثبت تاریخی آمارهای ملی اطلاعات لازم برای اقتصاد دانان به منظور آزمون و اصلاح نظریاتشان درباره عملکرد واقعی اقتصاد ملی و نیز از این طریق بهبود درک سیاستگذاران از پیامدهای سیاست هایشان فراهم می کند.

اگرچه شاخص های تولید ناخالص ملی و تولید ناخالص داخلی از جامع ترین شیوه ها برای ارزیابی کل تولید در اقتصاد ملی است اما این شاخص ها (به ویژه موقعی که تبدیل به سرانه می شوند) حتی از لحاظ نظری شیوه خوبی برای نشان دادن رفاه کلی اقتصادی نیست. این شاخص ها در بهترین وضعیت تنها ابزاری برای نشان دادن سطوح کنونی نرخ فعالیت های تولیدی است، در حالی که رفاه کلی اجتماعی یک مفهوم گسترده تر از رفاه اقتصادی است که به طور دقیق نمی توان آن را با تولید ناخالص ملی یا تولید ناخالص داخلی ارزیابی کرد.

تولید ناخالص ملی ، gnp

فرمول محاسبه تولید ناخالص داخلی و تولید ناخالص ملی

هریک از محصولات تولید شده در اقتصاد به‌منظور تبدیل به محصول نهایی چندین مرحله را طی می‌کنند. مثلاً نان، به‌عنوان یک محصول نهایی که مستقیماً به مصرف می‌رسد، از مراحلی مانند تولید گندم و آرد می‌گذرد. روشن است که در محصولات پیچیده صنعتی تعداد مراحل تبدیل یا فراوری بیشتر است. بهرحال در برآورد تولید ناخالص داخلی باید ارزش محصول نهایی ( نان ) را مورد استفاده قرار داد، زیرا ارزش آرد در آن مستتر است، چنانکه ارزش گندم بطور ضمنی در آرد وجود دارد. اگر ارزش هر یک از این مراحل را جداگانه در تولید ناخالص داخلی منظور کنیم در واقع ارزش محصولات تولید شده در اقتصاد را بیشتر از میزان واقعی برآورد کرده‌ایم. به همین دلیل در تعریف بالا بر کلمه نهایی تاکید شده است.

در عمل می‌توان ارزش محصول تولیدی در هر مرحله را منظور کرد به‌شرطی که در هر مرحله تنها ارزش جدید تولید شده را به ارزش مرحله قبل اضافه نمود. در مثال نان، در صورتی که ارزش گندم و آرد تولید شده برای تولید یک قرص نان به ترتیب برابر 10 و 15 ریال بوده و ارزش یک قرص نان نیز 20 ریال باشد، در آن صورت میزان ارزش جدید ایجاد شده در هر مرحله برابر با 10 ، 5 (=10-15) و 5 (=15-20) ریال خواهد بود که جمع آن 20 ریال و برابر با ارزش محصول نهایی ( نان ) می‌باشد. با این مثال روشن می‌شود که جمع ارزش‌های جدید ایجاد شده در هر مرحله، معادل ارزش محصول نهایی است.

مطابق با مثال بالا، گندم در تولید آرد و آرد در تولید نان مورد استفاده قرار می‌گیرد. آرد و نان ستانده‌های هر مرحله از تولید هستند. از طرف دیگر به محصولی که خود به‌منظور تولید محصول دیگر مورد استفاده قرار گرفته و در فرایند تولید کلاً به مصرف می‌رسد، محصول واسطه و به این فرایند مصرف واسطه گویند. تفاضل ارزش ستانده و مصرف واسطه همان ارزش جدید ایجاد شده یا ارزش‌افزوده است. به‌منظور محاسبه تولید ناخالص داخلی ارزش‌افزوده هر فعالیت بر اساس روش فوق استخراج شده و در نهایت از جمع ارزش‌افزوده‌های کل اقتصاد، تولید ناخالص داخلی بدست می‌آید.

در صورتیکه در یک اقتصاد فرضی دو نوع کالای نهایی ( نان و گوشت ) تولید شود، ارزش تولید ناخالص داخلی برابر خواهد بود با ارزش واحد دو محصول مذکور در مقدار تولیدی آنها. به بیان دیگر اگر در همان اقتصاد فرضی 1000 قرص نان و 500 کیلو گوشت به ارزش واحد 20 و 40 ریال تولید شود، ارزش تولید ناخالص داخلی عبارت است از:

40000 = (40*500) + (20*1000)

به عبارت دیگر ارزش تولید ناخالص داخلی به قیمت‌های جاری 40000 ریال می‌باشد ، زیرا قیمت نان و گوشت، قیمت دوره یا سال جاری است. اگر در سال بعد 1000 قرص نان و 500 کیلو گوشت به قیمت‌های 25 و 50 ریال تولید شود، ارزش تولید ناخالص داخلی برابر خواهد بود:

50000 = (50*500) + (25*1000)

مقدار بدست‌آمده نسبت به سال قبل از رشدی معادل 25 درصد برخوردار می‌باشد. با این وجود رشد فوق حاصل افزایش مقدار تولید محصولات نبوده، بلکه حاصل افزایش قیمت محصولات است. اگر بخواهیم اثر افزایش قیمت را از محاسبات سال بعد حذف کنیم باید مقدار تولید محصولات را در قیمت‌های معیار یا قیمت‌های پایه (در این مثال قیمت‌های سال قبل) ضرب کنیم. در اینصورت به همان رقم 40000 ریال می رسیم که گویای این است که تولید واقعی اقتصاد صفر درصد رشد داشته یا اصلاً رشدی نداشته است. به فرایند حذف اثر تغییرات قیمت محصولات از نتایج محاسبات ملی، محاسبات به قیمت‌های ثابت می‌گویند. آنچه که در ادبیات اقتصادی به رشد اقتصادی یا رشد تولید ناخالص داخلی موسوم است، بر محاسبات به قیمت‌های ثابت استوار است. بنابراین وقتی گفته می‌شود در برنامه پنجساله توسعه اقتصادی رشد متوسط تولید ناخالص داخلی 8 درصد هدف‌گذاری شده است منظور رشد 8 درصدی بر اساس محاسبات به قیمت‌های ثابت است.

به روش محاسبه یا برآورد تولید ناخالص داخلی که توضیح ساده آن ارائه گردید، روش تولید گفته می‌شود. در حسابهای ملی ایران روش تولید (جمع ارزش‌‌افزوده‌ها) به‌عنوان روش اصلی محاسبه تولید ناخالص داخلی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

علاوه بر روش تولید، روش‌های هزینه نهایی و سهم عوامل تولید دو روش شناخته شده دیگر در برآورد تولید ناخالص داخلی می‌باشند. در روش هزینه نهایی، با جمع هزینه‌های نهایی واحدهای اقتصادی، تولید ناخالص داخلی برآورد می‌گردد. در واقع می‌توان فرض کرد که محصولات تولید شده در داخل (تولید ناخالص داخلی) به صورت‌های مختلف به مصرف می‌رسد. بطور مشخص، این محصولات یا به مصرف نهایی خانوار و دولت می‌رسند، یا سرمایه‌گذاری (ثابت و درگردش) می‌شوند، یا صرف صادرات به دیگر کشورها می‌گردند. از آنجا که در مصرف، سرمایه‌گذاری و حتی صادرات، کالاهای وارداتی نیز یافت می‌شود، با کسر کردن کل رقم واردات از جمع اقلام مذکور، تولید ناخالص داخلی بدست می‌آید که باید معادل تولید ناخالص داخلی محاسبه شده از روش تولید باشد. به‌طور خلاصه در روش هزینه نهایی تولید ناخالص داخلی از رابطه زیر بدست می‌آید:

در رابطه فوق Y تولید ناخالص داخلی، CP مصرف خصوصی، CG مصرف دولت، I تشکیل سرمایه ثابت ناخالص (سرمایه‌گذاری ناخالص)، X صادرات و M واردات می‌باشد.

ذکر این نکته لازم است که تولید ناخالص داخلی بدست آمده از روش هزینه نهایی به قیمت بازار بوده و به اندازه خالص مالیا‌ت‌های بر تولید و واردات با تولید ناخالص داخلی به قیمت پایه که از روش تولید بدست می آید متفاوت است. به عبارت دیگر:

خالص مالیات‌های بر تولید و واردات + تولید ناخالص داخلی به قیمت پایه = تولید ناخالص داخلی به قیمت بازار

روش سهم یا درآمد عوامل تولید، سهمی است که هریک از عوامل دخیل در فرایند تولید کسب می‌کنند. در این روش با جمع جبران خدمات پرداختی‌ به کارکنان و مازاد عملیاتی‌ ناخالص (شامل سود عملیاتی، خالص بهره پرداختی، اجاره منابع طبیعی و استهلاک) تولید ناخالص داخلی محاسبه می‌گردد.

اقلامی مانند تولید ناخالص سرانه، تولید (درآمد) ناخالص ملی، درآمد (خالص) ملی و درآمد سرانه از مشتقات تولید ناخالص داخلی می‌باشند که روابط محاسباتی مربوط به هریک عبارتند از:

یادآور می‌گردد که همه اقلام سرانه حاصل تقسیم رقم اصلی به جمعیت کشور می‌باشند.

چنانچه این مطلب را مفید میدانید با لایک کردن و به اشتراک گذاشتن آن، از ما حمایت کنید. نظرات، پیشنهادات و مقاله های درخواستی خود را از طریق قسمت دیدگاه ها برای ما ارسال کنید.

تولید ناخالص داخلی و تولید ناخالص ملی چگونه محاسبه می شوند؟

تولید ناخالص داخلی و تولید ناخالص ملی چگونه محاسبه می شوند؟

تولید ناخالص داخلی و تولید ناخالص ملی چگونه محاسبه می شوند؟

برای بررسی و سنجش فعالیت های اقتصادی در یک جامعه از شاخص های مختلفی استفاده می شود.

در این مقاله شما می توانید با مهم ترین محاسبات ملی و شاخص قیمت ها از جمله تولید ناخالص داخلی و تولید ناخالص ملی آشنا شوید.

تولید ناخالص داخلی (GDP)

در میان شاخص های اقتصاد شاخص GDP چیست؟ کلان، تولید ناخالص داخلی (Gross Domestic Product) از اهمیت ویژه ای برخوردار است. زیرا نه تنها به عنوان مهم ترین شاخص عملکرد اقتصادی در تجزیه و تحلیل ها و ارزیابی ها مورد استفاده قرار می گیرد، بلکه بسیاری از دیگر اقلام کلان اقتصاد محصولات جنبی محاسبه و برآورد آن محسوب می گردند.

تولید ناخالص داخلی عبارت است از کل ارزش ریالی محصولات نهایی تولید شده توسط واحدهای اقتصادی مقیم کشور در دوره زمانی معین (سالانه یا فصلی). به بیان ساده تر تولید ناخالص داخلی مجموع ارزش کالاها و خدمات نهایی تولید شده در داخل یک کشور است.

در تعریف فوق باید به مفهوم کلمه نهایی دقت شود. برای درک بهتر این مفهوم توجه نمایید که هر یک از محصولات تولید شده در اقتصاد به منظور تبدیل به محصول نهایی چندین مرحله را طی می کنند. مثلاً نان، به عنوان یک محصول نهایی که مستقیماً به مصرف می رسد، از مراحلی مانند تولید گندم و آرد می گذرد. روشن است که در محصولات پیچیده صنعتی تعداد مراحل تبدیل یا فرآوری بیشتر است. به هر حال در برآورد تولید ناخالص داخلی باید ارزش محصول نهایی (نان) را مورد استفاده قرار داد،‌ زیرا ارزش آرد در آن مستتر است،‌ چنانکه ارزش گندم بطور ضمنی در آرد وجود دارد. اگر ارزش هر یک از این مراحل را جداگانه در تولید ناخالص داخلی منظور کنیم در واقع ارزش محصولات تولید شده در اقتصاد را بیشتر از میزان واقعی برآورد کرده ایم. به همین دلیل در تعریف بالا بر کلمه نهایی تاکید شده است.

در عمل می توان ارزش محصول تولیدی در هر مرحله را منظور کرد به شرطی که در هر مرحله تنها ارزش جدید تولید شده را به ارزش مرحله قبل اضافه نمود. در مثال نان، در صورتی که ارزش گندم و آرد تولید شده برای تولید یک قرص نان به ترتیب برابر 10 و 15 ریال بوده و ارزش یک قرص نان نیز 20 ریال باشد، در آن صورت میزان ارزش جدید ایجاد شده در هر مرحله برابر با 10، 5 (10 – 15) و 5 (15 – 20) ریال خواهد بود که جمع آن 20 ریال و برابر با ارزش محصول نهایی (نان) می باشد. با این مثال روشن می شود که جمع ارزش های جدید ایجاد شده در هر مرحله، معادل ارزش محصول نهایی است.

مطابق با مثال بالا، گندم در تولید آرد و آرد در تولید نان مورد استفاده قرار می گیرد. آرد و نان ستانده های هر مرحله از تولید هستند. از طرف دیگر به محصولی که خود به منظور تولید محصول دیگر مورد استفاده قرار گرفته و در فرآیند تولید کلاً‌ به مصرف می رسد، محصول واسطه و به این فرآیند مصرف واسطه گویند. تفاضل ارزش ستانده و مصرف واسطه همان ارزش جدید ایجاد شده یا ارزش افزوده است. به منظور محاسبه تولید ناخالص داخلی ارزش افزوده هر فعالیت بر اساس روش فوق استخراج شده و در نهایت از جمع ارزش افزوده های کل اقتصاد، تولید ناخالص داخلی بدست می آید.

در صورتی که در یک اقتصاد فرضی دو نوع کالای نهایی (نان و گوشت) تولید شود، ارزش تولید ناخالص داخلی برابر خواهد بود با ارزش واحد دو محصول مذکور در مقدار تولیدی آنها. به بیان دیگر اگر در همان اقتصاد فرضی 1000 قرص نان و 500 کیلو گوشت به ارزش واحد 20 و 40 ریال تولید شود، ارزش تولید ناخالص داخلی عبارت است از:

40,000 = (40 × 500) + (20 × 1000)

به عبارت دیگر ارزش تولید ناخالص داخلی به قیمت های جاری 40,000 ریال می باشد، زیرا قیمت نان و گوشت، قیمت دوره یا سال جاری است. اگر در سال بعد 1000 قرص نان و 500 کیلو گوشت به قیمت های 25 و 50 ریال تولید شود، ارزش تولید ناخالص داخلی برابر خواهد بود:

50,000 = (50 × 500) + (25 × 1000)

مقدار بدست آمده نسبت به سال قبل از رشدی معادل 25 درصد برخوردار می باشد. با این وجود رشد فوق حاصل افزایش مقدار تولید محصولات نبوده، بلکه حاصل افزایش قیمت محصولات است. اگر بخواهیم اثر افزایش قیمت را از محاسبات سال بعد حذف کنیم باید مقدار تولید محصولات را در قیمت های معیار یا قیمت های پایه (در این مثال قیمت های سال قبل) ضرب کنیم. در این صورت به همان رقم 40,000 ریال می رسیم که گویای این است که تولید واقعی اقتصاد صفر درصد رشد داشته یا اصلاً‌ رشدی نداشته است. به فرآیند حذف اثر تغییرات قیمت محصولات از نتایج محاسبات ملی، محاسبات به قیمت های ثابت می گویند. آنچه که در ادبیات اقتصادی به رشد اقتصادی یا رشد تولید ناخالص داخلی موسوم است، بر محاسبات به قیمت های ثابت استوار است. بنابراین وقتی گفته می شود در برنامه پنج ساله توسعه اقتصادی رشد متوسط تولید ناخالص داخلی 8 درصد هدف گذاری شده است منظور رشد 8 درصدی بر اساس محاسبات به قیمت های ثابت است.

روش های محاسبه تولید ناخالص داخلی

برای محاسبه تولید ناخالص داخلی از سه روش می توان استفاده نمود:

1) روش ارزش افزوده (تولید): در این روش ارزش افزوده کالاها و خدمات تولید شده در جامعه را محاسبه نموده و پس از کسر کارمزد احتسابی، تولید ناخالص داخلی بدست می آید. مثال ذکر شده در بالا، GDP را از این روش محاسبه نموده است. در حساب های ملی ایران روش تولید (جمع ارزش افزوده ها) به عنوان روش اصلی محاسبه تولید ناخالص داخلی مورد استفاده قرار می گیرد.

2) روش مخارج (هزینه): در یک اقتصاد همیشه مخارج کل برابر است با تولید کل. لذا به جای محاسبه GDP از طریق محاسبه مجموع ارزش های افزوده، می توان از محاسبه مجموع هزینه ها استفاده نمود. در واقع می توان فرض کرد که محصولات تولید شده در داخل (تولید ناخالص داخلی) به صورت های مختلف به مصرف می رسد. رابطه مورد استفاده در این قسمت برای محاسبه GDP به صورت زیر است:

GDP = C + I + G + X – M + ΔINV

  • C:‌ میزانی از کالا و خدمات است که در خانوار مصرف می شود. C را مخارج مصرفی می نامند.
  • I:‌ میزانی از کالا و خدمات نهایی است که بنگاه ها برای سرمایه گذاری به کار می گیرند و اصطلاحاً مخارج سرمایه ای نامیده می شود.
  • G:‌ میزانی از کالا و خدمات است که توسط دولت مصرف می شود. G را مخارج دولتی می نامند.
  • X:‌ میزانی از کالاها و خدمات که از کشور صادر شده است.
  • M: میزانی از کالاها و خدمات که وارد کشور شده است.
  • ΔINV یا تغییرات موجودی انبار: نشان دهنده میزانی از کالا و خدمات است که در هیچ یک از موارد فوق مصرف نشده است.

ذکر این نکته لازم است که تولید ناخالص داخلی بدست آمده از روش مخارج به قیمت بازار بوده و به اندازه خالص مالیات های غیر مستقیم با تولید ناخالص داخلی به قیمت پایه که از روش تولید بدست می آید متفاوت است. به عبارت دیگر:

خالص مالیات های غیر مستقیم + تولید ناخالص داخلی به قیمت پایه = تولید ناخالص داخلی به قیمت بازار

3) روش درآمدی: ارزش کالاها و خدمات نهایی تولید شده در یک کشور (مجموع ارزش افزوده ها) به صورت درآمد بین عوامل تولید توزیع می گردد. لذا به این روش نیز می توان GDP را محاسبه نمود. درآمد عوامل تولید عبارتند از:

  • مزد و حقوق: درآمد صاحبان نیروی کار
  • بهره: درآمد صاحبان سرمایه پولی
  • اجاره: درآمد صاحبان سرمایه فیزیکی
  • سود: درآمد مدیران و کارفرمایان

تولید ناخالص ملی (GNP)

گفتیم که تولید ناخالص داخلی عبارت است از کل کالاها و خدماتی که در یک کشور تولید شده است. در این تعریف تاکید می شود که صرفاً‌ کالاها و خدماتی در محاسبات لحاظ می شوند که توسط افراد مقیم کشور (مستقل از ملیت آنها) تولید شده است. مثلاً‌ برای محاسبه تولید ناخالص داخلی کشورمان کالاها و خدمات تولید شده توسط افراد ایرانی و غیر ایرانیِ داخل کشور لحاظ می شود. حال ممکن است این سوال مطرح شود که میزان کالا و خدماتی که ایرانی ها (افرادی که تابعیت ایرانی دارند، مستقل از اینکه در حال حاضر در کدام کشور اقامت دارند) تولید و یا ارائه نموده اند چقدر است؟ برای پاسخ به این پرسش از مفهوم تولید ناخالص ملی و یا GNP (مخفف Gross National Product) استفاده می شود.

مجموع ارزش کالاها و خدمات نهایی تولید شده طی یک سال توسط افراد یک کشور (دارای تابعیت آن کشور، مستقل از محل اقامت فعلی) را تولید ناخالص ملی یا GNP می نامند.

با توجه به تعریف های ارائه شده برای GDP و GNP می توان رابطه زیر را بین این دو مفهوم برقرار نمود:

تولید ناخالص ملی = تولید ناخالص داخلی + درآمد عوامل تولید داخلی در خارج – درآمد عوامل تولید خارجی در داخل

به عنوان مثال تولید ناخالص ملی ایران برابر است با تولید ناخالص داخلی ایران به علاوه درآمد عوامل تولید داخلی در خارج (ایرانی های مقیم خارج کشور) منهای درآمد عوامل تولید خارجی در داخل (غیر ایرانی های مقیم ایران).

چند نکته در مورد GDP و GNP

  • در محاسبه این دو شاخص فقط کالاها و خدماتی مورد محاسبه قرار می گیرند که در بازار مورد مبادله قرار گیرند و اصطلاحاً‌ ارزش بازاری پیدا کنند. به عنوان مثال فعالیت هایی که زنان خانه دار در منزل خود انجام می دهند در این محاسبات مورد محاسبه قرار نمی گیرند.
  • فعالیت های غیر قانونی همچون قاچاق، مبادله مواد مخدر و فحشا در محاسبات ملی لحاظ نمی شوند. البته اگر هزینه ای برای مبارزه با آنها صرف گردد (مثل دستمزد پلیس)، آن هزینه در محاسبات لحاظ می گردد.
  • مبادلات کالاهای دست دوم در محاسبات ملی لحاظ نمی شود. به عنوان مثال اگر شما خودرویی را 5 سال قبل به قیمت 40 میلیون تومان خریداری نموده و امسال به ارزش 10 میلیون تومان بفروشید، این اعداد در محاسبات ملی لحاظ نمی شود (چرا که ارزش این خودرو در محاسبات ملی 5 سال قبل لحاظ شده بوده است.) دقت کنید که اجرت پرداختی به بنگاه معاملات و یا دفترخانه اسناد رسمی در محاسبات ملی لحاظ می شود.
  • خرید و فروش سهام و اوراق قرضه به دلیل اینکه فقط انتقال مالکیت است و نه تولید، در محاسبات GDP و GNP وارد نمی شود. در اینجا نیز پولی که تحت عنوان کارمزد به کارگزاری پرداخت می شود در محاسبه GDP و GNP لحاظ می گردد.
  • اگر کشاورزی محصولات کشاورزی تولید شده توسط خود را مصرف نماید (مثلاً‌ گندم و یا برنج تولیدی خود را مصرف نماید)، هر چند این محصولات در بازار مبادله نشده اند ولی باید در محاسبات ملی در نظر گرفته شوند.
  • اگر شخصی در منزل خود (منزل تحت مالکیت خود) ساکن باشد، معادل اجاره آن محاسبه و به عنوان ارزش تولید شده توسط آن ساختمان در محاسبه GDP و GNP لحاظ می گردد.
  • کارمزد احتسابی باید از ارزش افزوده کسر گردد. اما کارمزد احتسابی چیست؟ بنگاه های تولیدی بخشی از پول خود را به صورت حساب جاری نزد بانک ها نگهداری می کنند و بانک ها به این گونه حساب ها سود یا بهره ای پرداخت نمی کنند و در عوض بعضی از کارهای بانکی آنها را بدون دریافت حق الزحمه انجام می دهند؛ زیرا بانک ها با دادن وام از محل بخشی از سپرده های جاری، سود یا بهره دریافت می کنند. این سود یا بهره دریافتی را کارمزد احتسابی می نامند. در محاسبات ملی چون شرکت ها و بازرگانان و صاحبان مشاغل، مستقیماً چنین کارمزدی پرداخت نمی کنند، ارزش افزوده فعالیت های آنان بیش از واقع می باشد که برای جلوگیری از چنین مسئله ای کارمزد احتسابی را از ارزش افزوده کم می کنند.

سایر شاخص های اندازه گیری فعالیت های اقتصادی

علاوه بر دو شاخص GDP و GNP که در قسمت های قبل در مورد آنها توضیحاتی ارائه شد، شاخص های دیگری نیز در مباحث اقتصاد کلان و به منظور اندازه گیری فعالیت های اقتصادی محاسبه می شوند. در ادامه نحوه محاسبه این شاخص ها بیان می شود:

استهلاک (D) – تولید (درآمد) ناخالص ملی (GNP) = تولید (درآمد) خالص ملی (NNP)

استهلاک (D) – تولید (درآمد) ناخالص داخلی (GDP) = تولید (درآمد) خالص داخلی (NDP)

خالص مالیات های غیر مستقیم – تولید خالص ملی = درآمد ملی

یارانه های غیر مستقیم – مالیات های غیر مستقیم = خالص مالیات های غیر مستقیم

درآمد ملی، درآمدی است که به همه عوامل تولید تعلق دارد و در همان دوره نیز تولید شده است. برای درک بهتر این موضوع که چرا برای محاسبه درآمد ملی، مالیات از تولید خالص ملی کسر می گردد و یارانه های غیر مستقیم به آن اضافه می گردد،‌ به این مثال توجه کنید.

فرض کنید در یک جامعه، تولید خالص ملی برابر 100 تومان است؛ بدین معنا که در این جامعه 100 تومان کالا و خدمات تولید و ارائه شده است. از طرف دیگر دولت تحت عنوان مالیات 25 تومان از تولید کننده ها دریافت می نماید و 10 تومان نیز به آنها یارانه اعطا می نماید. قصد داریم در چنین جامعه ای درآمد ملی را محاسبه نماییم. همانطور که قبلاً نیز گفته شد درآمد ملی، درآمد همه عوامل تولید است؛ در چنین اقتصادی 100 تومان به صورت مستقیم از تولید نصیب تولید کنندگان می شود ولی آنها باید 25 تومان از این مبلغ را تحت عنوان مالیات به دولت بپردازند. بنابراین تاکنون 75 تومان نصیب آنها شده است. از طرف دیگر دولت تحت عنوان یارانه مبلغ 10 تومان به عوامل تولید پرداخت می نماید لذا درآمد آنها از 75 تومان به 85 تومان افزایش می یابد. به همین دلیل است که در محاسبه درآمد ملی، مالیات از تولید خالص ملی کسر می گردد و یارانه های غیر مستقیم به آن اضافه می گردد.

از دیگر شاخص های معروف در محاسبات ملی می توان به درآمد شخصی (PI) اشاره نمود که به صورت زیر محاسبه می شود:

پرداخت های انتقالی یا بلاعوض – (سود توزیع نشده شرکت ها + سهم بیمه های اجتماعی) – درآمد ملی = درآمد شخصی

درآمد شخصی درآمدی است که در طی یک دوره به دست اشخاص یک کشور می رسد (مستقل از اینکه در این دوره تولید شده باشد یا نه). از آنجا که درآمدهای تولید شده در دوره های قبل که امسال به دست شخص می رسد نیز باید در درآمد شخصی لحاظ گردد لذا مواردی مثل حقوق بازنشستگی (که تولید این دوره نیست ولی در این دوره به دست اشخاص می رسد) باید به درآمد شخصی اضافه گردند.

اگر مالیات های مستقیم (مالیاتی که از اشخاص حقیقی و حقوقی گرفته می شود مثل مالیات بر درآمد و یا مالیات بر سود) را از درآمد شخصی کسر نماییم به درآمد قابل تصرف (DI) می رسیم:

مالیات های مستقیم – درآمد شخصی = درآمد قابل تصرف

درآمد قابل تصرف نشان دهنده میزانی از درآمد است که شخص می تواند در آن تصرف کند بدین معنی که آن را به مصرف برساند و یا پس انداز کند.

لازم به ذکر است که تمام شاخص های مورد اشاره در این قسمت را می توان به صورت سرانه نیز محاسبه نمود. برای محاسبه این اقلام به صورت سرانه کافی است هر یک از شاخص ها را بر میزان جمعیت کشور تقسیم نماییم. به عنوان مثال تولید ناخالص داخلی سرانه برابر خواهد بود با تولید ناخالص داخلی تقسیم بر جمعیت کشور.

منابع

مقاله علمی و آموزشی «تولید ناخالص داخلی و تولید ناخالص ملی چگونه محاسبه می شوند؟»، نتیجه ی تحقیق و پژوهش، گردآوری و نگارش هیئت تحریریه علمی پورتال یو سی (شما می توانید) می باشد. در این راستا کتاب آمادگی آزمون اصول بازار سرمایه، نوشته ی محمد احمدی از انتشارات آریانا قلم، منتشر شده در شهریور ۱۳۹۱ با شابک ۱-۴۸-۶۲۲۷-۶۰۰-۹۷۸ به عنوان منبع اصلی مورد استفاده قرار گرفته است.

درس ۱۱ اقتصاد دهم علوم انسانی

در این درس می خواهیم دربارۀ رشد و پیشرفت اقتصادی گفت وگو کنیم.

در این درس می‌آموزیم:
نرخ رشد اقتصادی (رشد تولید ناخالص داخلی) را محاسبه کنیم.
وضعیت توزیع درآمد افراد یک جامعه را براساس سهم دهک ها محاسبه کنیم.
دربارۀ شاخص توسعۀ انسانی توضیح دهیم.

شما ممکن است رشد خود را در افزایش سطح آگاهي و تحصیلات خود بدانید و دوست شما رشد خودش رادر ایجاد و گسترش یک کسب و کار درآمدزا مي بیند.

در اقتصاد معمولا کشورهایي را که از قدرت تولیدي بالاتر و درآمد بیشتری برخوردار باشند، پیشرفته تر مي دانند افزایش قدرت تولید کشور در گرو افزایش قدرت تولید شرکت هاي تولیدي و سازوکارهاي مناسب براي ایجاد کسب کار و دادوستدهاي مناسب است.

  • معمولاً درآمد و تولید بالایي دارند
  • درآمدها به صورت عادلانه تري توزیع شده است.
  • تعداد بیکاران این کشورها نیز کم است.
ویژگی‌های کشورهای پیشرفته

– معمولا لاً درآمد و تولید بالایی دارند.
-درآمدها به صورت عادلانه تری توزیع شده است.
– تعداد بیکاران کشورهاکمتر است.
– در برابر شوک های اقتصادی قدرت مقاومت دارند.
– از ثبات نسبی قیمت ها و بازار برخوردار است.
– می تواند در شرایط بحرانی نیازهای اولیه خودش را تامین و حتی مازاد آن را صادر کند.
– از سطح سواد و بهداشت عمومی بالایی برخوردار است.
– روحیه اعتماد و همبستگی میان مردم این کشورها برای تکاپو و تلاش اقتصادی برجسته است.

مؤلفه های پیشرفت اقتصادی

رشد اقتصادی

اگر در جامعه ای میزان واقعی تولید در دوره معین نسبت به دوره قبل افزایش یابد می گوییم در آن جامعه رشد صورت گرفته است. رشد به معنای افزایش تولید شاخص GDP چیست؟ است؛ بنابراین مفهوم کمّی دارد.رشد اقتصادی از این عوامل تاثیر می پذیرد.

– سرمایه گذاری بیشتر
– به کارگیری روش های بهتر و فناوری مناسب تر
– افزایش منابع، ظرفیت تولیدی خود را بالا ببرد.

تاثیرافزایش منابع بر رشد اقتصادی یک کشور

سرمایه های فیزیکی کشور می تواند با سرمایه گذاری در کارخانه ها، ساختمان ادارات، ماشین آلات و مغازه ها افزایش یابد. سرمایه انسانی با آموزش افزایش می‌یابد با منابع در دسترس بیشتر یک کشور می تواند کالا و خدمات بیشتری تولید کند.

رشد اقتصادی به عنوان یک هدف مشترک

کشور را قادر می سازد کالاها و خدمات بیشتری تولید کند و گام مؤثری برای تأمین نیازها و خواسته های شهروندان خود بردارد.

اقدامات هر کشور برای اینکه از مواهب رشد اقتصادی در آینده لذت ببرد

باید چیزهایی را در زمان حال در اقتصاد فدا کند؛ باید منابعی را که می توانست برای ساختن کالاهای مصرفی در زمان حال استفاده شود، برای ساختن انواع سرمایه ها و توسعۀ روش های تولید بهتر برای آینده صرف کند.
همان طور که ما هم گاهی از بعضی خریدهای لذت بخش صرف نظر می کنیم تا پولمان را برای انتخاب های دیگری در آینده که زندگی ما را بهتر می کند، پس انداز کنیم.

اندازه‌گیری رشد اقتصادی

با تولید (درآمد) ناخالص داخلی رشد اقتصادی اندازه‌گیری می‌شود.

رشد به معنای افزایش تولید است. بنابراین اقتصاددانان برای اندازه گیری رشد، به میزان رشد تولیدات یک کشور در طول سال می نگرند.

تولید ناخالص داخلی یک کشور

GDPارزش پولی همۀ کالاها و خدمات نهایی تولید شده در داخل مرزهای یک کشور در طول یک سال است.

با فرض اینکه هر تولید داخلی، درآمدی را برای تولیدکنندگان آن ایجاد کرده است، می توان درآمد داخلی را نیز معادل تولید داخلی دانست.

مجموع درآمدهایی است که در طول سال برای کشور به دست می آید درآمد داخلی

برای فهم بهتر تولید داخلی، بر پنج کلید واژۀ مهم این تعریف تمرکز می کنیم: «ارزش پولی»، «همۀ کالاها و خدمات»، «نهایی»، «درون مرزهای کشور» و «در یکسال».

ارزش پولی

برای اندازه گیری تولید کشور، نیاز به یک واحد مشترک داریم که بتوانیم هر چیزی را که تولید شده است، اندازه گیری کنیم.
از هر واحد اندازه گیری مثل کیلوگرم هم می شود استفاده کرد؛ اما شاید نتیجه مفید نباشد؛ چراکه قطعا یک کیلوگرم چیپس سیب زمینی با یک کیلوگرم چیپست رایانه قابل جمع شدن نیست! درعوض وقتی همه را به ارزش پولی که از بازار به دست آمده برگردانیم و آنها را جمع کنیم، منطقی تر می شود. در این صورت صرف نظر از ابعاد و اندازه و وزن، هر کالا با ارزشی که در بازار داشته در محاسبۀ مقدار تولید لحاظ خواهد شد.

کالا و خدمات

تولید فقط محدود به تولید کالاهایی مانند توپ و لبنیات نیست، بلکه خدماتی مانند خدمات لوله کشی، خلبانی هواپیما، رانندگی کامیون و معاینۀ پزشکی هم تولید است و باید در محاسبۀ ما لحاظ شود.

تولید نهایی

برای اندازه گیری تولید ناخالص داخلی، تنها کالا و خدمات نهایی را در نظر می گیریم، نه محصولات واسطه ای را؛ چراکه کالاها و خدمات واسطه ای همگی در تولیدات نهایی محاسبه شده اند و اگر آنها را هم جداگانه محاسبه کنیم، دچار خطای محاسبه مجدد می شویم.
مثال پنبه و لباس را (در درس مالیات بر ارزش افزوده)، به یاد آورید. برای محاسبۀ ارزش لباس های تولید شده، لازم نیست ارزش محصولاتی نظیر پنبه و نخ و پارچه را نیز جداگانه محاسبه کنیم؛ بلکه با محاسبۀ ارزش کل لباس های تولید شده، خود به خود ارزش کالاهای واسطه ای که در آن به کاررفته است نیز محاسبه می شود.

تولید ناخالص داخلی

تولید ناخالص داخلی تنها شامل کالاها و خدمات نهایی تولید شده در یک سال تقویمی از اول فروردین تا پایان اسفند است. این مقدار شامل فروش اقلام باقیمانده از سال قبل نمی شود؛یعنی چیزهایی که در یک سال ساخته می شود و در سال بعد فروخته می شود.

مواردی که در تولید ناخالص داخلی محاسبه نمی شوند:

– کار بدون دستمزد؛ مانند کارهایی که در خانه انجام می گیرد یا خدماتی که در خیریه ها به صورت داوطلبانه ارائه می شود و پولی برای آنها رد و بدل نمی گردد اگرچه دارای ارزش بالایی هستند اما در محاسبات تولید ناخالص داخلی محاسبه نمی شود.
– خرید و فروش کالاهای دست دوم از جمله خودرو ، مبلمان یا خانه این کالاها زمانی که برای اولین بار تولید و فروخته شده اند به حساب آمده اند
– تولیدات اقتصاد زیرزمینی، غیرقانونی و قاچاق که اطلاعات دقیقی از آنها در دست نیست و عملا لاً محاسبه آنها مشروعیت بخشی به این گونه فعالیت ها تلقی می‌شود.

مشکل اندازه گیری تولید ناخالص داخلی به واحد پولی این است که قیمت کالاها و خدماتی که تولید ناخالص داخلی را تشکیل می‌دهند به طور مداوم در حال تغییر است و نمی توان میزان واقعی تولیدات داخلی را سنجید.

بر ای جلوگیری از اشتباه ناشی از افزایش قیمت در محاسبه متغیرهای اقتصادی اقتصاددانان سال معینی را به عنوان (سال پایه )انتخاب می کنند و ارزش تولیدات هر سال را بر حسب قیمت کالاها و خدمات در سال پایه محاسبه می کنند.

محاسبه تولید ناخالص داخلی و نرخ رشد آن

همچنین اگر بخواهیم بدانیم تولیدات سال جاری نسبت به سال قبل، چه میزان رشد داشته است، می توانیم از رابطۀ زیر استفاده کنیم

قبل سال داخلی ناخالص تولید _ جاری سال داخلی ناخالص تولید

تولید ناخالص داخلی سال قبل

از نمودار رشد تولید ناخالص داخلی برای نشان دادن رشد اقتصادی کشور استفاده می شود.

شاخص های دیگر اندازه گیری پیشرفت اقتصادی

شاخص های مربوط به رشد کمی اقتصاد و افزایش تولید ناخالص ،به تنهایی نمی‌تواند نشان دهنده میزان پیشرفت یک کشور باشد.
پیشرفت کشور فقط محدود به رشد کمی آن ،یعنی افزایش تولید ناخالص داخلی نیست بلکه ابعاد دیگری نیز دارد؛ از جمله: چگونگی وضعیت توزیع ثروت ،شاخص توسعه انسانی نیز می باشد.

شاخص دهک ها

مهمترین شاخص سنجش وضعیت توزیع درآمد شاخص دهک است.

نحوه محاسبه شاخص دهک

مردم کشور را به ده گروه جمعیتی مساوی تقسیم می کنند در طبقه‌بندی این ده گروه سطح درآمد از کمترین به بیشترین مد نظر قرار می گیرد به عبارتی گروه اول که ۱۰ درصد اولیه جمعیت را تشکیل می‌دهند کمترین درصد درآمد ملی و ۱۰ درصد آخر بیشترین درصد درآمد ملی را دارند.

درس ۱۱ اقتصاد دهم علوم انسانی

گاهی مواقع درآمدهای مردم برای به دست آوردن شاخص دهک ها قابل ثبت نیست به همین دلیل اقتصاددانان برای به دست آوردن اختلاف درآمدی، اختلاف هزینه‌ای را محاسبه می کنند در این حالت هزینه خانوار نماینده درآمد آن است.

شاخص توسعه انسانی ( HDI) (Human Development Index)

از مؤلفه‌های شاخص توسعه انسانی
میزان امید به زندگی در بدو تولد،
میانگین سال های تحصیلی،
سرانه درآمد ناخالص ملی،
رشد شاخص های نابرابری،
دسترسی به آب آشامیدنی سالم،
بهداشت عمومی،
شاخص های فقر و پایداری محیطی

از مؤلفه‌های شاخص های پایداری محیطی
انرژی های تجدید شونده و فسیلی،
کاهش آلاینده های محیط زیست و گازهای گلخانه‌ای،
نقصان منابع طبیعی و تغییرات نواحی جنگلی.

اگر معیارهای اندازه‌گیری رشد یعنی تولید ناخالص داخلی را با معیارهای اندازه‌گیری نابرابری درآمدی و سایر شاخص ها نظیر شاخص امید به زندگی، میزان سواد و یا شاخص های مربوط به بهداشت ترکیب کنیم می توانیم تصویر کامل تری از پیشرفت اقتصادی کشور به دست آوریم.

تولید ناخالص داخلی چه تاثیری در بورس دارد؟

در ادبیات اقتصادی به مجموع ارزش بازاری کالاها و خدمات نهایی که طی بازه‌ زمانی مشخصی، در یک کشور تولید و عرضه می‌شوند، تولید ناخالص داخلی (Gross domestic product) می‌گویند. منظور از کالا و خدمات نهایی، کالا و خدماتی است که در انتهای زنجیر تولید قرار گرفته‌اند و برای تولید و خدمات دیگر خریداری نمی‌شوند. تولید ناخالص داخلی، یکی از مهم ترین متغیرهای کلان اقتصادی و نشان‌دهنده‌ نتیجه کلی فعالیت اقتصادی کشور است. این شاخص که خود متاثر از ارکان مهم بخش مالی اقتصاد جامعه است، در رشد و توسعه اقتصادی یک کشور نقش قابل توجهی دارد و به‌عنوان مهمترین شاخص عملکرد اقتصادی در تحلیل‌ها و ارزیابی‌های اقتصاد مالی مورد استفاده قرار می‌گیرد. به طور معمول توان و قدرت اقتصادی کشورها با استفاده از این شاخص سنجیده و نرخ رشد آن، میزان پیشرفت اقتصادی یک کشور را نشان می‌دهد. در واقع از طریق تولید ناخالص داخلی می‌توان نسبت به روند رونق و رکود کل اقتصاد آگاه شد. علاوه بر این تولید ناخالص داخلی از نماگرهای اقتصادی در بازار پول و سرمایه نیز محسوب می‌شود و در بازار سهام به‌عنوان یک متغیر کلان در تحلیل‌های بنیادی مورد توجه قرار می‌گیرد.

چرا به‌دنبال فهم فرایند تاثیر متغیرهای خرد و کلان اقتصادی بر بازار سهام هستیم؟

ریسک و بازدهی سرمایه یکی از مهمترین عوامل برای تخصیص منابع مالی در بازارها و اقتصاد است. سرمایه گذاران به‌دنبال این هستند تا منابع خویش را به‌طور بهینه تخصیص داده و بیشترین نفع را از سرمایه‌گذاری خود کسب کنند. از آنجاکه فرآیند سرمایه‌گذاری در بازار سهام، همواره با ریسک‌های خاص خود همراه است؛ بنابراین انتخاب سهم و بررسی و برآورد ریسک سرمایه در این بازار از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. این در حالیست که تغییرات فضای کلان اقتصادی بر رفتار و عملکرد بنگاه‌های حاضر در بازار سهام و ریسک‌های موجود در آن موثر است. درواقع یکی از مسائلی که درمورد بازارهای سرمایه مطرح است، چگونگی تعامل و تاثیرپذیری متقابل این بازار با دیگر متغیرهای خرد و کلان اقتصادی است. عوامل خرد و کلان اقتصادی در طول زمان به طور پویا در حال تغییر هستند و بخش‌های مختلف اقتصاد، همه به یک میزان تحت تاثیر این تغییرات قرار نمی‌گیرند. در واقع میزان تاثیرپذیری آن‌ها وابستگی مستقیم به بزرگی آن بخش از اقتصاد دارد. با این حال به نظر می‌رسد متغیرهای کلان اقتصادی نسبت به متغیرهای خرد اقتصادی نقش و اهمیت بیشتری داشته باشد. از این رو محققان و تحلیل گران مالی و اقتصادی همواره در تلاشند با شناسایی عوامل موثر بر بازده سهام و تاثیر هر یک، از یک سو سرمایه گذاران را در انجام سرمایه گذاری‌های مناسب یاری نمایند و از سوی دیگر شرایط را برای رسیدن به بازار سهام کارا فراهم سازند.

تاثیرات بازار سهام بر شاخص‌های اقتصاد کلان

یک بازار مالی توسعه یافته همچون بازار سهام کارامد، می‌تواند در تخصیص منابع به همه بخش‌های اقتصادی نقش واسطه ای بازی کند و با تشویق و افزایش سرمایه‌گذاری، هزینه‌ تامین مالی، هزینه‌ تولید اطلاعات و هزینه‌ مبـادلات را کاهش دهد. مطالعات متعدد در آمریکا نشان داده‌اند اگر کارایی عملیاتی، اطلاعاتی و تخصیصی بالاتری در بازار سهام وجود داشته باشد، منابع مالی دراین بازار به شکل بهینه تخصیص داده می‌شوند. در این صورت سرعت نقد شوندگی دارایی‌ها بالاتر و هزینه‌ انجام معاملات به حداقل سطح ممکن می‌رسد تا بدون کاستن کیفیت، بهای تمام شده‌ کالا کاهش یابد. در این شرایط شرکت‌های حاضر در بازار سهام به نحو مطلوب اقدام به تامین سرمایه می‌کنند و میزان سرمایه‌گذاری بالا می‌رود. بنابراین کارایی بازارهای مالی یک کشور و میزان توسعه ‌یافتگی در آن‌ها می‌تواند نقش اساسی در توسعه و رشد اقتصاد آن کشور بازی کند. در واقع از انجا که سرمایه‌گذاری موتور رشد و توسعه اقتصادی در هر کشور است؛ رابطه تنگاتنگی میان سرمایه‌گذاری، عملکرد شرکت‌ها و وضعیت کلی اقتصادی وجود دارد.

یک بازار سهام کارامد، با تسهیل روند انباشت سرمایه و عرضه فناوری‌های نوین موجب بهبود اشتغال و درمجموع افزایش رشد اقتصادی و رفاه جامعه خواهد شد. رشد اقتصادی نیز با افزایش ظرفیت تولید و سرمایه‌گذاری برافزایش تولید ناخالص داخلی و اشتغال اثرگذار است. در چنین شرایطی است که می‌توان گفت شاخص قیمت سهام می‌تواند مسیر حرکت اقتصاد را نشان دهند. توجه به این نکته بسیار مهم است که شاخص کل قیمت سهام به تنهایی و لزوما نشان از کارایی بازار سهام ندارد و آیینه‌ای از عملکرد اقتصاد کلان کشور محسوب نمی‌شود. این شاخص به‌تنهایی نمی‌تواند رونق یا رکود اقتصاد یا صنعت کشور را نشان دهد. به‌عبارت دیگر، تنها با مطالعه تغییر در شاخص کل قیمت سهام نمی‌توان به تحلیل درستی از وضعیت اقتصادی در کشور دست یافت. عوامل بسیار متعددی چون وضعیت صنعت، حجم نقدینگی، متغیرهای پولی و مالی، بازارهایی که می‌توانند نقش کالای جایگزین برای سرمایه گذاری را داشته باشند و غیره؛ خود می‌توانند بازار سهام را تحت تأثیر قرار ‌دهند؛ و و شاخص قیمت سهام را بالا ببرند بی‌آنکه که افزایش رشد اقتصادی و افزایش تولید ناخالص داخلی را در پی داشته باشند.

چگونه بازار سهام بر میزان تولید ناخالص داخلی تاثیر می‌گذارد؟

برمبنای تئوری‌های اقتصادی، در یک بازار سهام کارا، شاخص قیمت سهام باید منعکس کننده انتظارات فعالان اقتصادی و سرمایه‌گذاران از عملکرد آتی شرکت ها باشد. ضمن آنکه سود شرکت‌ها، سطح و اثرگذاری فعالیت‌های اقتصادی را منعکس می‌کند. نتایج برخی مطالعات نشان داده‌اند که اگر شاخص قیمت سهام به درستی در بازتاب اطلاعات مربوط به روند آتی متغیرهای اساسی عمل کند آنگاه می‌توان ازآن به عنوان یک متغیر پیشرو برای پیش‌بینی نوسان‌های فعالیت‌های اقتصادی بهره برد. بدین منظور بازار سهام و شرکت‌های حاضر در این بازار باید سهم قابل توجهی در اقتصاد و تولید ناخالص داخلی داشته باشند. در این شرایط است که هرگونه تغییر در عملکرد شرکت‌های حاضر در بورس بر شاخص‌های اقتصاد کلان و تولید ناخالص داخلی تاثیر می‌گذارد و باید انتظار داشت که توسعه بازار سهام موجب افزایش تولید ناخالص داخلی شود. در این شرایط، GDP می‌تواند در برگیرنده بسیاری از ارقام مربوط به عملکرد بنگاه‌های اقتصادی باشد. برای مثال از آنجا که درآمد از اجزای مهم تولید ناخالص داخلی است، پس می‌توان گفت میزان درآمد و ایجاد ارزش افزوده بنگاه‌ها در میزان تولید ناخالص داخلی نقش مهمی دارد. بدین ترتیب انتظار می‌رود در یک اقتصاد توسعه یافته و در سایه یک بازار سهام کارا و پویا، شرکت‌های حاضر در بورس توسعه بیشتری پیدا کرده و با افزایش در میزان تولیدات خود، بر میزان تولید ناخالص داخلی بیافزایند.

تاثیر نوسانات تولید ناخالص داخلی بر بازار سهام

منطق حکم می‌کند که با رشد اقتصادی و افزایش تولید ناخالص داخلی در یک کشور، بر رفاه جامعه و تمایل به سرمایه گذاری افزوده شود. در این هنگامه، بازار سهام رونق بیشتری پیدا می‌کند و شرکت‌های حاضر در بورس به سودآوری بیشتر دست پیدا می‌کنند. در ایران اما رشد اقتصادی و افزایش شاخص تولید ناخالص داخلی تا حد زیادی به نفت وابسته است. بنابراین نفت محور بودن اقتصاد ایران و تاثیر آن بر میزان تولید ناخالص ملی، به علاوه دولتی یا شبه دولتی بودن اغلب صنایع و شرکت‌های بزرگ حاضر در بورس دلایل مهمی هستند که موجب می‌شوند افزایش قیمت نفت و در نتیجه افزایش این شاخص به سودآوری در بازار سهام منجر شود. در واقع افزایش قیمت نفت در بلندمدت است که موجب بهبود اوضاع اقتصادی، افزایش تولید ناخالص داخلی و در نتیجه افزایش سودآوری شرکت ها و افزایش ارزش سهام در ایران می‌شود.

با این حال تحلیلگران معتقدند به دلیل آنکه بازار سهام ایران در مقایسه با حجم اقتصاد کشور کوچک است، تغییرات واقعی در برخی متغیرهای کلان اقتصادی همچون تغییر در تولید ناخالص داخلی نمی‌توانند به خوبی اثر خود را بر بازار سهام به جای بگذارند. آن‌ها اثر نوسانات تولید ناخالص داخلی بر بازار سهام را زیر سوال می‌برند و نشان می‌دهند تغییر در نرخ رشد تولید ناخالص داخلی با تاثیر محدود، بر بازده سهام در بازار موثر است. بر اساس مطالعات این پژوهشگران، دولتی بودن اقتصاد ایران در سایه‌ فضای بوروکراتیک و کندی مراحل تصمیم گیری تا اجرا، سبب می‌شود واکنش صورت گرفته در متغیرهای اقتصادی همچون تغییر در تولید ناخالص داخلی با تاخیر زمانی صورت بگیرد؛ درحالی‌که بازده سهام فوراً متاثر از این تصمیم گیری‌ها می‌شود. علاوه بر این درکشورهایی که اقتصاد قوی و پویایی ندارند و فضای اقتصادی در این کشورها همچون نرخ رشد اقتصادی و میزان تولید ناخالص داخلی، تحت تاثیر مسایل سیاسی و اجتماعی قرار دارد، کارایی بازارهای مالی همچون بازار سهام کاهش پیدا می‌کند.

روی دیگر سکه

با این حال در روی دیگر سکه و در سال‌هایی که رشد اقتصادی و نرخ تولید ناخالص داخلی پایین بوده است، بازار سهام در ایران از عملکرد خوبی برخوردار بوده است. همین مساله است که موجب می‌شود که به طور قطع نتوان گفت که کاهش GDP به رکود در بازار سهام خواهد انجامید. شاید یک علت آن است که با نوسان برخی متغیرهای اقتصادی همچون قیمت ارز و بی ثباتی در سایر بازارهایی که جایگزینی برای سرمایه‌گذاری هستند، باز هم بازار سهام امن ترین بازار برای سرمایه گذاری است تا در اوضاع نامناسب اقتصادی هم این بازار پر رونق تر از بازارهای جایگزین خود باشد.

The post تولید ناخالص داخلی چه تاثیری در بورس دارد؟ appeared first on خانه سرمایه.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.