به طور کلی می توان گفت که استراتژی در حضور رقابت معنا پیدا میکند. از بقا در طبیعت، رشته های ورزشی رقابتی، جنگ، سیاست و کسب و کار، عنصر مشترک رقابت بر سر بقا یا پیروزی میباشد. دکتر مهدی جباریان
انواع استراتژی بازاریابی کدامند؟
بیایین یه دقیقه در مورد بازاریابی حرف بزنیم. شاید به نظر یه موضوع ساده باشه ولی از اونی که فکر می کنین گسترده تر و حتی پیچیده تر هم هست. در حقیقت اگه تا انتهای این متن همراه من باشین شما رو با انواع استراتژی بازیاریابی آشنا می کنیم که می تونین با استفاده از اونا کسب و کار خودتون رو گسترش بدین. پس جایی نرین و همینجا همراه من باشین.
این که بخواین دنبال انواع استراتژی بازاریابی مختلف باشین و از اونا استفاده هم بکنین برند شما رو قوی تر از چیزی که هست میکنه. ولی این همه ماجرا نیست. شاید براتون جالب باشه که بدونین با این کار سیل مشتری ها رو به سمت کسب و کار خودتون روانه می کنین. مثلا یه چیز جدید رو توی بیزنیستون امتحان می کنین. کسانی که خواهان اون باشن با استراتژی درست حتما پیداتون می کنن.
اما این یعنی باید از همه این استراتژی هایی که اینجا باهاش در موردش حرف می زنیم باید استفاده کنید؟ خب بدون شک جوابم نه هستش. چون راستش رو بخواین نه وقتش رو دارین و نه منابع کافی که بخواین همه رو یکی یکی انتخاب و امتحان کنید.
با همه این حرفا، اگه شما یه عالمه روش جذاب داشته باشین می تونین بلاخره یکی از اونا رو که مناسب کسب و کارتون هستش انتخاب کنید.
۵ نکته طلایی برای نوشتن یک استراتژی فروش موفق
استراتژی فروش چیست؟ حتما این مطلب را بارها شنیده اید که از شما در مورد چگونگی و راز و رمز فروش تان پرسیده اند و شما بدون اینکه مطلبی در مورد آن بدانید؛ خیلی راحت راهکارهای عملی و کاربردی خودتان را توضیح داده اید. حالا ما در این مقاله می خواهیم شما را به صورت اصولی با این مفهوم مهم، آشنا سازیم و در نهایت، پنج نکته و ترفند طلایی را به شما بگوییم که با رعایت و اجرا کردن آنها، یک معجزه ای در فروش و درآمدتان خواهید دید. پس با ما همراه باشید.
فروش یک فرآیندی است که در طولانی مدت به ثمر می نشیند و زمان مهمترین فاکتور در داشتن بهترین استراتژی فروش است. باید در هر زمان به فروش خود متعهد باشید. تجارت و کسب و کاری موفق خواهد بود که در طولانی مدت همواره در آن، استقامت ، انرژی و تمرکز کافی وجود داشته باشد.
تعریف استراتژی فروش
در تعریف استراتژی فروش می توان گفت که؛ یک طرح یا برنامه جامعی است که؛ با وجود آن، برند یا محصول شما در موقعیت کسب مزیت رقابتی قرار می گیرد. استراتژی های موفق، در تمرکز روی مشتریان هدف و ارتباط با آنها، به صورت کاملا هدف دار، کمک می کنند. با این وجود، نمایندگان فروش باید در خصوص نیاز مشتریان و اینکه آیا این کالا یا خدمات به رفع نیاز یا حل مشکل مشتری کمک می کند یا خیر؛ اطلاعات داشته باشند.
در صورت استفاده از یک استراتژی موفق ، بازاریابان یا نمایندگان فروش، می توانند به راحتی در کمترین زمان ، مشتری هدف را شناسایی کنند.
برای تدوین استراتژی فروش موثر و کاربردی، باید اهداف بلند مدت سازمان یا شرکت را همواره مدنظر داشته باشید و نیز باید یک تحلیل و آنالیز کامل، از چرخه فروش و کسب و کارتان در بیاورید. در نهایت با افراد فعال در زمینه بازاریابی و فروش جلسه بگذارید و با آنها صحبت کنید.
۵ نکته کلیدی نوشتن بهترین استراتژی
نکات زیر در جدیدترین استراتژی های فروش استفاده می شوند.
مشخص نمودن بازار هدف
شما باید روی نقاطی مشخص از مشتریان خود تمرکز داشته باشید. باید قشری از جامعه که نقطه هدف تان هستند را مشخص نمایید. سپس باید یک لیست را آماده کنید و این فرآیند تعریف بازار را، چندین بار تکرار کنید. حواستان باشد که اگر دامنه هدفتان کوچک باشد؛ شانس موفقیت شما کاهش می یابد.
گسترش دادن ارتباطات
بعد از شناسایی و ایجاد لیست از دامنه هدف، باید با ایجاد یک لیست از افراد و سازمان هایی که آنها را می شناسید؛ با آنها ارتباط بگیرید و به معرفی کسب و کارتان بپردازید. در نهایت باید با افرادی که هیچ لینکی با آنها ندارید، ارتباط برقرار کنید. می توانید برای آنها کارت پستال، معرفی نامه، بروشور و یا ایمیل معرفی خود و شرکتتان را بفرستید.
نوشتن سوالات
قبل از اینکه با افراد داخل لیستتان وقت ملاقات تنظیم کنید؛ یک لیست از سوالاتی که می خواهید از فرد یا شرکت بپرسید، تهیه کنید. این لیست می تواند در زمینه شناخت نیاز مشتریان، کمک کننده باشد.
در این قرار ملاقات فقط باید از افراد سوال بپرسید. نباید حرفی از محصول یا سرویس خود بزنید!
عمل کردن به وعده ها
در این مرحله شما باید به وعده هایی که به مشتریان خود داده اید به نحو احسن عمل کنید. در این حین به هیچ وجه، از ارتباط مداوم با آنها غافل نشوید. خدمات بعد از ارائه محصول را همواره در دستور کار خود داشته باشید. بدون ارتباط مداوم و مناسب، نباید انتظار این را داشته باشید که مشتری نیز با شما باشد و به سراغ شرکت یا برند دیگر نرود.
آمارگیری و بررسی کردن
همیشه باید حواستان باشد که آیا طبق برنامه و پلن خود پیش می روید. باید روند سیر نزولی یا صعودی فروش تان را زیر نظر داشته باشید، و با تحلیل آنها متوجه بشوید که علت کار از کجا است.
در اول هر ماه فعالیت های ماه قبل را بررسی کنید، و سوالات زیر را جواب بدهید.
ماه پیش چگونه گذشت؟ رعایت چه مواردی موثر بود؟ و یا چه مواردی کار را راه انداختند؟ آیا این میزان فروش همان بود که می خواستم؟ چکار می توانم برای بهتر شدن انجام بدهم؟
موفقیت خود را جشن بگیرید و برای ماه بعد آماده بشوید، و اگر نتوانستید به فروش دلخواه خود برسید هیچ گاه ناامید نشوید و با تغییر در برخی از موارد که لازم هستند، دوباره با انگیزه ای بیشتر ادامه بدهید.
متن ویدیو استراتژی فروش در گدایی
استراتژی فروش در گدایی، بیایم مثل گداها ما نیز، استراتژی فروش داشته باشیم. با اینکه بیزینس داریم ولی استراتژی فروش نداریم؛ اما گداها هم حالا و هم در زمان قدیم، استراتژی فروش داشتند.
همراه من باش، تا استراتژی فروش ملانصرالدین را در بازار، برای گدایی، به شما بگویم.
ملانصرالدین در بازار گدایی می کرد و به یک گدای احمق معروف شده بود؛ و مردم به سراغش می آمدند تا این حماقت را به او ثابت کنند. برای این کار، این افراد پیش ملانصرالدین می آمدند و به او دو سکه طلا و نقره را نشان می دادند؛ و می گفتند یکی از آنها را انتخاب کن. ملانصرالدین برخلاف تصور مردم، سکه نقره انتخاب می کرد و آنها فکر می کردند که چقدر احمق است که؛ سکه نقره را به جای سکه طلا بر می دارد. با گذشتن روزهای متوالی، یک روز، فرد خیرخواهی به ملانصرالدین گفت: که چرا سکه طلا را انتخاب نمی کنی؟ تو با انجام این کار به یک گدای احمق تبدیل شده ای.
ملانصرالدین در جواب گفت: بگذار آنها فکر کنند که من فردی احمق هستم؛ زیرا اگر من سکه طلا انتخاب کنم دیگر کسی برای دادن سکه به سراغ من نمی آید. با برداشتن سکه نقره، افراد بیشتری پیش من می آیند تا احمق بودنم را به اثبات برسانند و در نتیجه من با این کار درآمد زیادی را بدست می آورم.
درسته که گدایی اصلا کار خوبی نیست؛ اما با تعریف این داستان می خواهم به شما بگویم که حتی یک گدا نیز برای خود استراتژی فروش دارد؛ ولی ما که دارای بیزینس هستیم هنوز هیچ تمرکزی بر روی این امر نداریم. بیاید یک استراتژی فروش برای خودتان تعریف کنید و دوستانی هم که دارند در کامنت ها بیان کنند. با هم تبادل نظر و بحث را در قسمت نظرات داشته باشیم.
CRM چیست؟ تعریف و مفاهیم مدیریت ارتباط با مشتری
CRM چیست؟ با هم تعریف استراتژی فروش چهار تعریف مدیریت ارتباط با مشتری را مرور میکنیم
- CRM مخفف چیست؟ CRM مخفف مدیریت ارتباط با مشتری میباشد و هدفش این است که ارتباط با مشتریانمان و نحوه پاسخ به نیازها و در خواستهای آنها را به بهترین شکل مدیریت کنیم. که این امر باعث موفقیت روز افزون کسب و کارمان خواهد شد.
- CRM استراتژی نحوه تعامل و مشارکت فعال با مشتریان است. سی آر ام موفق، کسب و کار را از دید مشتری میبیند و در برنامه ریزی خود تجربه مشتری را در نظر میگیرد. نگاه از دید مشتری به شما کمک میکند تا شکافها و فرصتهای موجود در کسب و کارتان را مشاهده و استراتژی و فرآیندهای موثرتری برای سازمان در نظر بگیرید.
- باید این را در نظر گرفت که CRM تنها یک نرم افزار نیست. امروزه این مبحث را به یک ابزار خلاصه میکنند که به سازمانها اجازه میدهد تا بیشتر بر روی فعالیتها و روابط مرتبط با مشتریان، خریداران، تامین کنندهگان و همکاران خود تمرکز کنند اما در واقع مفهوم مدیریت ارتباط با مشتری از لایه استراتژی آغاز شده و در نهایت این نرم افزارها ابزاری هستند برای تسهیل در اجرای استراتژیهای سازمان.
- در سازمانها از چهار نوع CRM استفاده میشود:
- CRM استراتژیک: استراتژی کسب و کار شما در زمینه مشتری محوری را شکل میدهد و به شما کمک میکند تا مشتریان جدید جذب نموده و مشتریان فعلی خود را راضی و سود آور نگه دارید. این استراتژی نقش بسیار پررنگی در سازمانتان بازی میکند چرا که موجب میشود فرآیندها و فرهنگ سازمانی صحیح مشتری محوری در کسب و کار شما شکل بگیرد.
- CRM عملیاتی: عملیات و اتوماسیون فرآیندهای ارائه خدمت به مشتریان مانند فرآیندهای بازاریابی، فروش و ارائه خدمات پس از فروش را مدیریت میکند. فرآیندهایی در سازمان وجود دارند که شما با استفاده از آنها نیازهای مشتریانتان را در مواقع مختلفی که با شما ارتباط دارند پاسخ میدهید، برای مثال زمانی که مشتری درخواست دریافت خدمات پس از فروش خود را ارائه میدهد سازمان چگونه به وی پاسخ داده و خدمات مورد انتظارش را به او ارائه میکند. در این مسیر از نرم افزار CRM هم کمک خواهید گرفت که بتوانید حجم زیاد اطلاعات مشتریان، فایلهای مرتبط با آنها و غیره را به نحو بهتری مدیریت نمایید.
- CRM تحلیلی: فرآیندی است که با استفاده از آن دادههای عملیاتی که از بازاریابی و ارتباط با مشتری جمع آوری شده است را به اطلاعاتی تبدیل میکنید که در تصمیم گیریهای فرآیندی و استراتژیک به سازمان شما کمک میکند. برای مثال نتایج حاصل از فروش محصولات گوناگون به شما کمک میکند دریابید که روی چه محصولاتی و چه ویژگیهای محصولی باید بیشتر تمرکز کنید و یا نتایج حاصل از جذب مشتریان بعد از یک کمپین بازاریابی به شما دید میدهد که کمپین بعدی خود را موثرتر برگزار نمایید.
- CRM تعاملی: رابط میان شما و محیط بیرون (مشتریان و نمایندگان) میباشد که به شما کمک میکند ارزش بیشتری برای مشتریان خود خلق نمایید. در واقع سیستمها به شما کمک خواهند کرد که بتوانید بازخوردهای مشتریانتان را چه مثبت و چه منفی دریافت نمایید، درخواستهای آنها را راحت شنیده و در سازمان به جریان بیندازید. برخی از کانالهای ارتباطی عبارتند از سیستم تلفنی، ایمیل، پیامک، chat و غیره. این نرم افزار علاوه بر مشتریان میتوانند با نمایندگان، توزیع کنندهگان و تامینکنندگان شما نیز در ارتباط باشند.
Harvard Business Review بیان کرده که شرکتهای موفق در پیادهسازی مدیریت ارتباط با مشتری پیش از تصمیم به پیادهسازی چهار سوال را از خود پرسیده اند:
– آیا از منظر استراتژیک در حال حاضر پیادهسازی CRM برای من اهمیت دارد؟
– دردهای سازمان من کجا هستند؟
– اکنون سازمان به مدیریت دقیق اطلاعاتش نیاز دارد؟
– بعد از پیاده سازی چه می خواهیم انجام دهیم؟
همچنین HBR بیان نموده که در آینده CRM از دادهها برای پیشبینی استفاده کرده و تبدیل به یک ابزار پرواکتیو میشود. و فروشندگانی رشد خواهند کرد که بتوانند از این دستیار رباتیک خود استفاده کنند.
نرم افزار CRM ابزار ارتباط موثر با مشتریان
از طراحی استراتژی CRM تا پیادهسازی نرم افزار CRM
برای اینکه سازمان شما بیشترین استفاده را از CRM ببرد، باید برنامهریزی دقیقی داشته باشید که شامل: ایجاد اتفاق نظر میان واحدهای کسب و کار، ایجاد تیم، مدیریت تغییر، استراتژی مشارکت مشتری و مشارکت کاربران باشد.
در ادامه ۸ گامی که به پیشنهاد SugarCRM می تواند راهنمای شما در این مسیر باشد را با هم مرور میکنیم.
۱ – ایجاد هم راستایی با اهداف کسب و کار
مطمئن شوید که استراتژی CRM خود را براساس اولویتهای سازمانتان تعیین کرده اید به زبان دیگر اهدافی که برای سازمان شما مهم هستند با استراتژیهای این اهداف محقق خواهند شد. برای رسیدن به این نقطه شناسایی فرآیندهای کسب و کار و نقاط ضعف سازمان در ارتباط با مشنریان نقشی بسیار مهم دارد.
حال برای تعیین اولویتها از خودتان بپرسید: “ما چه کاری میخواهیم انجام دهیم؟”، “اولویتهای سازمان ما در کوتاهمدت و بلندمدت و ارتباط آنها با سی آر ام چیست؟ و “راهکارها و برنامه اجرای آن و ارتباط آن با سی آر ام چیست؟” دقت کنید که برنامهریزی اجرا شامل، پیشبینی مالی و مدت زمان لازم برای تحلیل و پیادهسازی راهکار میباشد.
۲ – مشارکت و تعامل در تیم
مشارکت مدیران ارشد یکی از مهمترین عاملها در رسیدن به موفقیت خواهد بود. مشارکت مدیران چگونه جلب میشود؟ زمانی که مدیر ارشد در طراحی استراتژی CRM مشارکت داشته باشد و به این باور برسد که برنامههایی که اجرا خواهد شد موجب بهبود فرآيندهای کسب و کار، جذب و نگهداری مشتری و در مجموع مواردی بهبود شاخصهای مالی سازمان خواهد شد. در این صورت شما حمایت مدیر ارشد را خواهید داشت و احتمال موفقیت شما به طرز چشمگیری افزایش خواهد یافت.
پس از تعیین چارچوبهای کلی مهم است که تمامی ذینفعان در فرآیند طراحی مشارکت داده شوند. اما توصیه میشود که از متخصصین CRM هم استفاده نمایید چرا که یک فرد با تجربه در این حوزه به شما کمک خواهد کرد تا تاثیرات راهکارهای مدنظرتان در کل کسب و کار ببینید و راهکارهای موثرتری را برگزینید.
۳ – مشارکت مشتری
در طراحی استراتژی CRM یا مدیریت ارتباط با مشتری باید مشتری را در نظر بگیرید زیرا در نهایت باید تعاملی اثربخش میان شما و مشتریانتان شکل گیرد. پس مدیریت ارتباط با مشتری موفق کسب و کار را از دید مشتری نیز میبیند و هدفش این است که مشتری را به ارزشهای لازم برساند. دیدگاه مشتری به شما کمک میکند تا شکافها و فرصتهای موجود را ببینید و استراتژی و فرآیندهای جدید و مناسبی را برای سازمان خود اتخاذ کنید.
تیم پروژه با در نظر گرفتن دیدگاه و نظرات مشتری نیازهای آنان را درک کرده و با در نظر گرفتن فرآیندهای موجود حوزههایی که نیاز به بهبود دارند را شناسایی میکند.
۴ – فرآیندهای کسب و کار خود را بهتر بشناسید
حال که راهکارهای خود برای بهبود را مشخص کرده اید میخواهید از سیستمی نرم افزاری نیز کمک بگیرید. برای بهرهمندی از تاثیر مناسب نرم افزار CRM باید نرم افزار و فرآیندهای شما با هم همخوانی داشته باشند بنابراین فرآیندهای خود را شفاف کنید و آنها را با راهکارهای مدیریت ارتباط با مشتری که ارزیابی میکنید مقایسه کنید. (امیدوارم که در زمان تعیین بهبودها بهترین تجربیات را در فرآیندهای خود در نظر گرفته باشید و به آنها نزدیک باشید!)
گردش کارهایی که لازم دارید، برنامههای کاربردی که لازم است CRM با آنها یکپارچه شود و… را در نظر بگیرید. این موارد موجب میشود که بتوانید بهتر گزینههای مد نظر را ارزیابی کرده و همچنین تخمین بهتری از هزینه و زمان پیادهسازی سیستم خود داشته باشید.
۵ – اولویتبندی فرصتها
تاثیر راهکارها بر میزان درآمد و بهرهوری سازمان را بسنجید و در مورد آن با مدیران ارشد صحبت کنید. سپس پتانسیلهای بازگشت سرمایه پیادهسازی هر راهکاری که پیادهسازی میکنید را مطالعه کنید و آنها را با یکدیگر مقایسه کنید. در نظر گرفتن جمیع این موارد به شما کمک خواهد کرد تا برنامه پیادهسازی راهکارهای خود را اولویتبندی کنید.
به عنوان مثال، اگر بخش حسابداری بتواند با دسترسی به دادههای فروش، سریع تر وصول مطالبات از مشتریان را انجام دهد و این تاثیر زیادی در نقدینگی شرکت خواهد داشت، میتوانید پیادهسازی راهکار برای آنها را در اولویت قرار دهید.
۶ – تجربه و نظرات کاربرانتان را در نظر بگیرید
اگر کارکنان از مفهوم CRM یا مدیریت ارتباط با مشتریان استفاده نکنند، تمام تلاشهای استراتژیک بی فایده است، بنابراین نظرات و تجربههای کارکنان را در هر مرحله از مسیر بگیرید تا بتوانید با عمل به موارد لازم، به موفقیتهای بیشتری دست پیدا کنید.
همچنین امکاناتی جدید که کابران نیاز دارند را وارد لیست نیازمندیهای خود کنید. البته که همه آنها اولویت بالایی نخواهند داشت برخی از آنها پیاده سازی خواهند شد و برخی دیگر شاید هیچگاه پیاده سازی نشوند.
۷ – یکپارچگیهای مورد نیاز در سطح نرم افزارها را تعیین کنید
این مورد را در نظر بگیرید که یک نفر در سازمان شما نباید با چندین نرم افزار مختلف کار کند. بنابراین کدام نرم افزارها و برنامههای کاربردی که در مجموعه شما استفاده میشود را میخواهید ادغام نمایید و لازم است میان چه سیستمهای یکپارچه سازی شود. پس از این که برنامههای مورد نیاز خود را بررسی نمودید استراتژی جهت یکپارچه سازی دادهها تعیین نمایید چرا که به مدیریت اطلاعات کمک زیادی میکند.
۸ – نظارت، پیگیری، تجزیه و تحلیل، بهینهسازی، ارزیابی
پس تعیین استراتژی مدیریت ارتباط با مشتری پیاده سازی راهکارها را آغاز تعریف استراتژی فروش کنید، مرتبا به خروجیها نگاه کنید. جنبههای مختلف تاثیرات مثبت CRM (مدیریت ارتباط با مشتری) را در کسب و کار خود نگاه کنید سعی کنید مواردی که باید اصلاح شوند را نیز پیدا کرده و مرتبا بازنگری و اصلاح کنید. در بازههای زمانی مختلف با بخشهای مختلف سازمان مرتبط شوید از آنها بازخورد گرفته و آنها را بررسی کنید.
در بازههای زمانی مختلف با بخشهای مختلف سازمان مرتبط شوید از آنها بازخورد گرفته و آنها را بررسی کنید. به آنچه در گذشته انجام داده اید نگاه کنید، آن را تجزیه و تحلیل کنید و تصمیم بگیرید که چگونه میتوانید آن را برای آینده بهبود دهید.
هدف CRM چیست
CRM (مدیریت ارتباط با مشتری) به شما کمک میکند رابطه با مشتریان فعلی را گسترش دهید، مشتریان جدید جذب کرده و در نهایت از مشتریانتان به خوبی مراقبت کنید.
مشتریان غالبا انتظاراتی را مطرح میکنند که معقول است و باید پاسخ داده شود، اما پاسخ گویی به این انتظارات زمانی امکان پذیر خواهد بود که درک درستی از نیاز و احساس مشتری داشته باشیم؛ CRM دقیقا اینجا به کمک شرکتها میآید. این نرم افزار به شرکتها کمک میکند تا تعداد بالایی از مشتریان را در سیستمهای خود ثبت نموده، پیگیریهای مرتبط با آنها را انجام دهند، تمامی تاریخچه ارتباطی مشتری و فعالیتهای آنها در شبکههای اجتماعی را رصد نمایند و در نتیجه ارتباط با مشتریان را به نحو بهتری مدیریت نمایند. شما میتوانید دادههایی را که در طول استفاده از برنامه جمع میکنید، تجزیه و تحلیل نموده و تجربههای اختصاصی ارائه دهید که سطح بیشتری از انتظارات مشتری را برآورده میکند و روابط ماندگاری با مشتریان ایجاد مینماید.
بر اساس آمارها و گزارشهای ارائه شده از سوی SAP سه معیار مهم در مورد اهمیت CRM برای کسب و کار مشتریان وجود دارد:تعریف استراتژی فروش
افزایش نرخ نگهداشت مشتری به میزان ۵٪، میتواند سود را تا ۹۵٪ افزایش دهد.
آنان که در زمینه ارائه تجربه مشتری پیشرو هستند، عملکرد بهتری در بازار دارند.
۸۰٪ از مدیران عامل معتقدند نرم افزار CRM موجب میشود تجربه مشتری بهتری ارائه شود.
گارتنر پیش بینی کرده است که تا سال ۲۰۲۱، Customer Relationship Management بزرگترین حوزه درآمدی در صنعت نرم افزارهای سازمانی خواهد بود. اگر کسب و کار شما رو به پیشرفت است، قطعا نیاز به یک استراتژی برای آینده دارید. شما باید اهداف فروش و منابع سودآوری خود را مشخص نمایید؛ اما به روز بودن اطلاعات و قابل اتکا بودن آنها میتواند چالش برانگیز باشد. شما جریان ورود دادههای حاصل از فروش، خدمات پس از فروش، بازاریابی و نظارت بر رسانههای اجتماعی و تبدیل آنها را به اطلاعات مفیدی در کسب و کار خود را چگونه تفسیر میکنید؟
یک نرم افزار CRM میتواند نمای کاملی از مشتریانتان به شما نشان دهد. میتوانید همه آن چه را که نیاز دارید، در یک قاب مشاهده کنید. یک داشبورد ساده و قابل تنظیم که میتواند تاریخچه ارتباطات قبلی با مشتری، وضعیت سفارشات آنها، خدمات ارائه شده به مشتری و سایر موارد را به شما بگوید.
CRM و تجربه موفقیت اقتصادی
بنا به گزارش های اوراکل، شرکتهایی که قصد رهبری بازار کسب و کار خود را دارند، باید به سرعت پاسخگوی خواستهها و نیازهای مشتریانشان باشند. تجربه مشتری در حال حاضر اصلیترین مزیت رقابتی است. با یک استراتژی CRM برنامهریزی شده، شرکت شما میتواند بهترین تجربههای مشتری را ایجاد کند که وفاداری مشتری را افزایش دهد، مشتریان جدیدی را جذب کند و شرکت شما را در فضای رقابتی پیش ببرد.
ارتباط با مشتری پایه و اساس موفقیت هر نوع کسب و کاری است. چگونگی مدیریت این رابطه برای ایجاد تجربه مشتری حرفه ای نحوه راهاندازی در هر مرحله از ارتباط با مشتری به شدت بستگی به وضعیت CRM شما دارد. کسب و کارها باید به دانشی عمیق از مشتریان خود دسترسی داشته باشند و در طول راه از آن دانش استفاده نمایند. این ابزار به شما امکان انجام این کار را میدهد بدین ترتیب که شما را قادر میسازد اطلاعات مربوط به هر یک از مشتریان خود را در نرم افزار گردآوری و مدیریت نمایید تعریف استراتژی فروش و قدم به قدم مراحل ارتباط با مشتری را به یک فرآیند یکپارچه تبدیل کنید.
برای آشنایی بیشتر با مباحث نرم افزارها میتوانید صفحه نرم افزار CRM چیست را مطالعه نمایید.
کارکرد CRM چیست
جذب مشتریان بالقوه
شما در نمایشگاههای مختلف شرکت میکنید و یا از کانالهای مختلف برای محصولات خود تبلیغات میکنید تا مشتریان جدیدی را جذب کنید . CRM که مخفف مدیریت ارتباط با مشتری است به شما کمک میکند تا با برنامهریزی درست مشتریان بالقوه خود را به مشتریان بالفعل تبدیل کنید.
توسعه روابط مشتریان
نگهداشت مشتریان فعلی بسیار کم هزینه تر از جذب مشتریان جدید است. پس باید در حفظ مشتریان خود بکوشید. به موقع به آنها سر بزنید و از نیازهایشان آگاه باشید.
نگهداری و مراقبت از مشتریان
با کمک CRM ( مدیریت ارتباط با مشتری ) میتوانید روابط خود را با مشتریانتان پر رنگ تر و مستحکم تر سازید. همچنین میتوانید برنامههایی به منظور cross-sell & up-sell داشته باشید.
بیشتر بدانید
نرم افزار CRM چیست
نرم افزار CRM، ابزاری است که به شما کمک میکند فرآیندهای مرتبط با مشتریانتان را راحت تر در سطح سازمانتان اجرا نمایید.
تعریف استراتژی از دیدگاه های مختلف
مفهوم و تعریف استراتژی از ارتش و جنگ وام گرفته شده و برای استفاده در کسب و کار سازگار شده است. در کسب و کار نیز همانند ارتش، استراتژی پلی است که بین سیاست و تاکتیکها وجود دارد. استراتژی ها و تاکتیکها در کنار یکدیگر فاصله بین اهداف و ابزار را پر می کنند. در این مقاله به تعریف استراتژی از دیدگاههای مختلف برای روشن سازی مفهوم آن پرداخته میشود.
بعضی از مبانی زبانی
استراتژی اصطلاحی است که از واژه یونانی استراتژیا به معنای لشکرکشی گرفته شده است. این مفهوم در ارتش اغلب به مانورهایی درباره به دست گیری موقعیت برتر نسبت به رقبا اشاره دارد. هنگام درگیری نیز تاکتیکها هستند که اهمیت پیدا می کنند. در اینجا به کارگیری نیروها در مرکز قرار می گیرد.
بر اساس نظر کلاوس ویتز، جنگ ادامه سیاست است که با ابزاری دیگر صورت می پذیرد. با توجه به ریشه چند صد ساله تعریف استراتژی در بحث نظامی، شروع کار بررسی استراتژی از نگاه نظامی منطقی به نظر می رسد و در این رابطه منبعی بهتر از دیدگاه لیدل هارت وجود ندارد.
تعریف استراتژی از دیدگاه لیدل هارت
لیدل تعریف استراتژی فروش هارت در کتاب خود، استراتژی، به بررسی جنگ ها و نبردهای مربوط به زمان یونانیان باستان تا جنگ جهانی دوم می پردازد. وی نتیجه گرفت که تعریف کلاوسویتس از استراتژی به عنوان” هنر به کارگیری نبردها به عنوان وسیله ای برای رسیدن به هدف جنگ” از این نظر نادرست است که این دیدگاه از استراتژی به سیاست نفوذ کرده و نبرد را تنها وسیله دستیابی به اهداف استراتژیک قلمداد می کند. لیدل هارت با خاتمه بررسی خود در مورد جنگها، سیاست، استراتژی و تاکتیک به این تعریف کوتاه از استراتژی میرسد:”هنر توزیع و استفاده از ابزارهای نظامی برای تحقق اهداف سیاست” حذف کلمه نظامی فرستادن تعریف استراتژی به دنیای کسب و کار را آسان می کند. این امر ما را به یکی از پدرخوانده های برنامه ریزی استراتژیک یعنی جورج اشتاینر می رساند.
استراتژی به گفته جورج اشتاینر
جورج اشتاینر، استاد مدیریت و یکی از بنیانگذاران کالیفرنیا منجمنت ریویو، به طور کلی یکی از شخصیتهای اصلی در خاستگاه و توسعه برنامه ریزی استراتژیک محسوب می شود. کتاب او با عنوان برنامه ریزی استراتژیک، را می توان به نوعی یک کتاب مقدس در این حوزه به شمار آورد. با این حال او تنها در یادداشتهای پایان کتاب به تعریف استراتژی می پردازد. وی خاطر نشان کرد که استراتژی به عنوان راهی اشاره به آنچه شخص برای مقابله با تعریف استراتژی فروش حرکات واقعی یا پیش بینی شده رقبا انجام می دهد، وارد ادبیات مدیریت شد. اشتاینر همچنین در یادداشت های خود اشاره می کند که توافق کمی در مورد معنای استراتژی در دنیای تجارت وجود دارد. برخی از تعاریفی که او به آنها اشاره کرده به شرح زیر هستند:
- استراتژی کاری است که مدیریت ارشد انجام می دهد و برای سازمان از اهمیت زیادی برخوردار است.
- استراژی به تصمیمات اساسی جهت دارد، یعنی اهداف و ماموریت ها اشاره دارد. استراتژی شامل اقدامات مهمی است که برای تحقق این جهتها ضروری هستند.
- استراتژی به این سوال پاسخ می دهد: سازمان باید چه کاری انجام دهد؟
- استراتژی به این سوال پاسخ می دهد: اهداف مورد نظر چه هستند و چگونه باید به آنها رسید؟
اشتاینر در سال ۱۹۷۹ مباحث خود را ارایه کرد که تقریبا در اواسط نقطه اوج برنامه ریزی استراتژیک بود. در اواخر دهه ۸۰ بود که برنامه ریزی استراتژیک روبه افول گذاشت و این دوره ما را به مینتزبرگ می رساند.
تعریف استراتژی از نگاه مینتزبرگ
هنری مینتزبرگ در کتاب خود با عنوان”ظهور و سقوط برنامه ریزی استراتژیک” در سال ۱۹۹۴، اشاره کرد که افراد از استراتژی به چندین روش مختلف استفاده می کنند که متداول ترین آنها چهار روش است:
- استراتژی به عنوان یک برنامه، وسیله ای برای رفتن به یک نقطه یا رسیدن به یک مقصد. استراتژی پاسخ به چگونگی است.
- استراتژی به عنوان الگویی از اقدامات در طول زمان. به عنوان مثال شرکتی که به طور منظم محصولات بسیار گران به بازار عرضه می کند، در حال استفاده از استراتژی “high end” می باشد.
- استراتژی یک موقعیت است. یعنی منعکس کننده تصمیمات برای ارائه محصولات یا خدمات خاص به بازارهای خاص می باشد.
- استراتژی یک منظر است. یک چشم انداز یا جهت.
مینتزبرگ استدلال می کند که استراتژی با گذار زمان و درگیری اهداف با واقعیت در حال تغییر ظاهر می شود. بنابراین، ممکن است با یک چشم انداز یا منظر آغاز شده و به دنبال به دست آوردن موقعیتی مشخص باشد که در راه رسیدن به آن از برنامه ای دقیق استفاده میشود که خروجی ها به شکل تدریجی و بر اساس الگوهایی ایجاد می گردند. الگوی تصمیمات و اعمال را مینتزبرگ به نام استراتژی تحقق یافته معرفی کرد.
تیپولوژی مینتزبرگ در تعریف استراتژی توسط سایر محققان دنیای کسب و کار از جمله کنث اندروز، پروفسور دانشگاه کسب و کار هاروارد و سایرین حمایت شده است.
استراتژی به گفته کنث اندروز
کنث اندروز تعریف استراتژی را در کتاب خود به این شکل ارایه می کند:
استراتژی شرکتی الگویی است که تصمیمات یک شرکت شامل اهداف بلند مدت و کوتاه مدت آنرا تعیین و آشکار می کند. سیاست ها و برنامه های اصلی برای دستیابی به آن اهداف تولید کرده و دامنه مشاغل را معین می نماید، نوعی سازمان اقتصادی و انسانی است که هست یا قرار است باشد و ماهیت اقتصادی و غیر اقتصادی به ذینفعان، کارکنان، مشتریان و جوامع می دهد.
تعریف اندروز بین استراتژی شرکتی که تعیین کننده کسب و کارهای یک شرکت است و استراتژی کسب و کار که اساس رقابت در یک تجارت تعریف استراتژی فروش تعریف استراتژی فروش خاص را تعیین می کند، تمایز قائل می شود. بنابراین او همچنین “موقعیت” را به عنوان نوعی استراتژی پیش بینی کرد. استراتژی به عنوان مبنای رقابت ما را به یکی دیگر از استادان دانشگاه هاروارد، مایکل پورتر میرساند.
به طور کلی می توان گفت که استراتژی در حضور رقابت معنا پیدا میکند. از بقا در طبیعت، رشته های ورزشی رقابتی، جنگ، سیاست و کسب و کار، عنصر مشترک رقابت بر سر بقا یا پیروزی میباشد.
دکتر مهدی جباریان
تعریف استراتژی از دیدگاه مایکل پورتر
در مقاله ای در سال ۱۹۹۶ در هاروارد بیزینس ریویو، پورتر اظهار کرد که استراتژی رقابتی به معنای متفاوت بودن است. وی می افزاید: “این به معنای انتخاب آگاهانه مجموعه ای متفاوت از فعالیت ها برای ارائه ترکیبی بی نظیر از ارزش می باشد.” به طور خلاصه، پورتر استدلال می کند که استراتژی مربوط به موقعیت رقابتی، تمایز دادن خود در نظر مشتری، افزودن ارزش از طریق ترکیبی از فعالیت های متفاوت از رقبا است. پورتر در کتاب خود استراتژی رقابتی را به عنوان “ترکیبی از اهداف که شرکت در تلاش برای رسیدن به آنهاست و وسایل(سیاستهایی) که می خواهد به وسیله آنها به اهداف برسد.”تعریف می کند. بنابراین به نظر میرسد که پورتر مفاهیم برنامه و موقعیت را با یکدیگر ترکیب کرده باشد. البته باید در نظر داشت که تمرکز این نویسنده روی استراتژی رقابتی بوده است.
استراتژی از دید کپنر-ترگو
بنجامین ترگو و جان زیمرمن از شرکت کپنر-ترگو استراتژی را به عنوان”چارچوب راهنما برای انتخاب ماهیت و جهت گیری سازمان”تعریف می کنند. در نهایت، این امر به انتخاب محصولات(یا خدمات) و بازارها خلاصه میشود. ترگو و زیمرمن بحث می کنند که مدیران باید این تصمیمات را بر اساس یک “نیروی پیشران” در کسب و کار اتخاذ کنند. اگرچه نه نیروی پیشران وجود دارد، تنهایی یکی می تواند به عنوان اساس استراتژی برای یک کسب و کار معین باشد. این نه مورد در لیست زیر آمده اند:
- محصولات ارایه شده
- نیازهای بازار
- فناوری
- توانمندی در تولید
- متد فروش
- متد توزیع
- منابع طبیعی
- اندازه/رشد
- بازده/سود
به نظر میرسد که ترگو زیمرمن استراتژی اساسا به عنوان یک دیدگاه در نظر گرفته اند.
تعریف استراتژی به گفته میشل رابرت
میشل رابرت در “استراتژی خالص و ساده” اظهار می کند که موضوعات اصلی”مدیریت استراتژیک” و “تفکر استراتژیک”هستند. رابرت این تصمیمات را به در چهار عامل نشان می دهد:
- محصولات و خدمات.
- بخشهای بازار
- مشتریان
- مناطق جغرافیایی
رابرت مانند ترگو و زیمرمن بیان می کند چندین نیروی محرک احتمالی وجود دارد اما فقط یکی می تواند پایه و اساس استراتژی باشد. ۱۰ نیروی محرکه نقل شده توسط رابط عبارتند از:
- محصول – خدمت
- روش بازاریابی-فروش
- کاربر-مصرف کننده
- روش توزیع
- نوع بازار
- منابع طبیعی.
- ظرفیت تولید-توانمندی
- اندازه/رشد
- فناوری
- بازده/سود
تعریف استراتژی از دید ترسی و ویرسما
مفهوم محدود کردن مبنایی که ممکن است استراتژی برای آن تدوین شود، توسط مایکل ترسی و فرد ویرسما نویسندگان کتاب “نظم رهبران بزرگ” ارایه دش. آنها در مقاله ای که پیش از انتشار کتابشان ادعا کردند که شرکت ها با محدود کردن، نه گسترش تمرکز کسب و کار به موقعیت های رهبری می رسند. این دو نفر سه “رشته ارزش” را شناسایی می کنند که می توانند به عنوان پایه استراتژی عمل کنند: برتری عملیات، صمیمیت با مشتری و رهبری محصول
- برتری عملیاتی: استراتژی تولید و تحویل محصولت و خدمات پیش بینی شده است. هدف این است که صنعت را از نظر قیمت و آسایش هدایت کنیم.
- صمیمیت با مشتری: هدف وفاداری طولانی مدت و سودآوری بلند مدت مشتری میباشد.
- رهبری محصول: استراتژی برای تولید جریان مداوم پیشرفته ترین محصولات و خدمات پیش بینی شده است. هدف تجاری سازی سریع ایده های جدید می باشد.
هر یک از این سه رشته الزامات مختلفی را پیشنهاد می کنند. تعالی عملیاتی شامل فرآیندهای بازاریابی، تولید و توزیع در کلاس جهای است. صمیمیت مشتری نزدیک بودن به مشتری را نشان می دهد و روابط طولانی مدت را در پی دارد. رهبری محصول به وضوع روی تحقیق و توسعه متمرکز بر بازار و همچنین چابکی سازمانی تاکید می کند.
تعریف بازاریابی چیست؟ (تعریف مارکتینگ و راهبردها)
بازاریابی چیست؟ عصر حاضر که گذر سریع زمان در آن بیش از هر دوره ی دیگری قابل درک است، یک فضای رقابتی برای فروشندگان کالا و خدمات به وجود آورده است. این شرایط باعث شده است که برد و کسب سود از آن فروشندگانی باشد که به بهترین نحو ممکن، خواسته های مشتریان خود را درک و علاوه بر منفعت خود، حداکثر بهرمندی را برای مشتریان شان نیز در نظر گیرند. از این روی واژه ی بازاریابی که در گذشته صرفاً به معنای “فروختن” معنی و تعبیر می شد، در دنیای امروز و ادبیات مدیریت به مفهوم “تأمین نیاز مشتری” منبسط شده است.
بازاریابی چیست؟
بازاریابی یا Marketing همان کار با بازارها و مبادلات با هدف تأمین خواسته ها و نیازهای انسان ها است. در واقع بازاریابی به فعالیت های اطلاق می شود که یک شرکت به منظور ارتقاء میزان خرید و یا فروش یک محصول و یا خدمت انجام می دهد. به بیان ساده تر، بازاریابی شامل تبلیغات، فروش و تحویل محصولات به مصرف کنندگان و یا مشاغل دیگر است.
در فرایند بازاریابی، افراد خبره در این زمینه به دنبال جلب نظر مخاطبان بالقوه از طریق تبلیغات هستند. به این ترتیب که آن ها به کمک اتوماسیون بازاریابی و یا نرم افزار بازاریابی و با هدف قرار دادن مخاطبان خاص و بالقوه ی خود، تبلیغاتی متناسب با نیازها، خواسته ها و عوامل اثر گذار بر آن ها طراحی و عملی می سازند؛ که این تبلیغات احتمالاً شامل تائیدیه ی مشاهیر، عبارات و یا شعارهای جذاب، بسته بندی های به یاد ماندنی و یا طرح های گرافیکی هستند که در معرض تمامی رسانه ها قرار می گیرند.
تعریف بازاریابی از دیدگاه بزرگان مدیریت و بازاریابی
در راستای این امر، پیتر دراکر –متفکر صاحب نام در رشته ی مدیریت- در پاسخ به سوال بازاریابی چیست چنین تعریف می کند:
پیتر دراکر
هدف بازاریابی زائد کردن فروش است ؛ و در واقع هدف از انجام این فرایند، شناخت و درک مشتری است به گونه ای که کالا و خدمات ارائه شده منطبق بر نیازهای مشتریان بوده و این کالاها و خدمات، خود، خود را بفروش برسانند.
برای درک بهتر این فرایند بهتر است که در ابتدای بحث، اصطلاحات: نیاز، خواسته، تقاضا، کالا، مبادله، معامله و بازار توضیح داده شوند:
- نیاز : همان احساس محرومیت می باشد.
- خواسته : اساساً خواسته ها شکلی از نیازهای انسان هستند که تحت تأثیر فرهنگ و شخصیت افراد می باشد.
در مواردی که فروشندگان، تمایزی میان خواسته ها و نیازهای مشتریان خود قائل نشوند، ممکن است دچار “نزدیک بینی بازار” شده و چنان غرق محصولات خود شوند و تنها به نیازهای فعلی مشتریان توجه داشته باشند که به کلی دور اندیشی و شناخت نیازهای آینده ی مشتریان خود را از خاطر ببرند.
- تقاضا : هنگامی که فرد از قدرت خرید خواسته های خود برخوردار باشد، آن خواسته به تقاضا تبدیل می شود. در واقع خواسته ی همراه با داشتن قدرت خرید به تقاضا منتج می شود.
- کالا : به طور کلی هر چیزی را که به توان برای جلب توجه، به دست آوردن، استفاده و یا مصرف در بازار عرضه کرد که توانایی تأمین یک خواسته و یا نیاز را داشته باشد، کالا تلقی می شود. لازم به ذکر است، کالا لزوماً به اجرام اطلاق نمی شود و علاوه بر کالاهای مادی و خدمات؛ اشخاص، مکان ها، سازمان ها، فعالیت ها، ایده ها و حتی عقاید نیز در این طبقه قرار می گیرند.
- مبادله : در فرایند بازاریابی، مبادله هسته ی مرکزی است و عبارت است از: دریافت هر چیز مطلوب از ارائه دهنده در مقابل ارئه ی ما به ازایی به وی.
شرایط لازم برای انجام این امر عبارت است از:
1. حداقل دو طرف می بایست با یکدیگر مشارکت داشته باشند،
2. هر طرف می بایست چیز با ارزشی برای مبادله با طرف دیگر در اختیار داشته باشد.
3. هر طرف می بایست علاقمند به مبادله با طرف دیگر باشد.
4. هر تعریف استراتژی فروش طرف می بایست در رد و یا قبول پیشنهاد طرف دیگر آزادی کامل داشته باشد.
5. و در آخر نیز، هر طرف می بایست دارای توانایی لازم برای مراوده و تحویل باشد.
- معامله : واحد اندازه گیری بازاریابی، معامله می باشد و در واقع داد و ستد فایده بین طرفین معامله است که می بایست از شرایط زیر برخوردار باشد:
1. وجود حداقل دو کالای با ارزش.
2. شرایطی که روی آن توافق به عمل آید.
3. زمان توافق،
4. و مکان توافق.
- بازار : مجموعه ای از خریداران بالقوه و بالفعل یک کالا، بازار تعریف می شود.
راهبردها و استراتژی های بازاریابی
راهبرد و یا استراتژی بازاریابی، به برنامه ی کلی بازی یک کسب و کار برای دستیابی به مصرف کنندگان بالقوه و تبدیل آن ها به مشتریان کالا و خدمات ارائه شده توسط آن ها اطلاق می شود. به بیان دیگریک راهبرد بازاریابی؛ ارزش گذاری شرکت، انتقال پیام کلیدی برند آن شرکت، داده های مربوط به اطلاعات جمعیت شناختی مصرف کنندگان و سایر عناصر مهم در زمینه ی تبلیغات و فروش کالا و یا خدمت را پوشش می دهد.
راهبردهای بازاریابی و طرح های آن
به طور کلی راهبردهای بازاریابی مبنای طرح های بازاریابی هستند و همان طور که در بالا اشاره شد، این راهبردها با دربرگیری اطلاعات همه جانبه و مهم، مسیر اتخاذ طرح های کارآمد برای اهداف خرد را فراهم می سازد. در واقع این طرح ها عبارتند از اسنادی که در آن ها جدول زمان بندی انجام فعالیت و روش های مختلف، خاص و حتی ابتکاری بازاریابی برای رسیدن به هدف تعیین شده، به تفصیل توضیح داده شده است.
نکته ی مهم در این بخش این است که در حالت ایده آل ، عمر راهبردهای بازاریابی می بایست طولانی تر از هر یک از طرح های بازاریابی باشد؛ چرا که اصولاً راهبردها حاوی ارزش های اصلی و المان های مهم برند یک کسب و کار بوده و عموماً در طول زمان طولانی تر از قابلیت اعتماد و اتکای بیشتری برخوردار هستند. به عبارت دیگر راهبردهای بازاریابی پوشش دهنده ی پیام های بزرگ تصویری هستند و طرح های بازاریابی پایه گذار ستون های این امر هستند.
طراحی و ساخت راهبردها و استراتژی های بازاریابی
یک راهبرد بازاریابی که به دقت مورد بررسی قرار گرفته و پخته شده می بایست ارزشی که آن کسب و کار برای خود در نظر گرفته، سرلوحه برنامه های قرار داده و خلاصه ای از مزیت رقابتی این کسب و کار نسبت به رقبای خود باشد. به عنوان مثال: فروشگاه های زنجیره ای والمارت با شعار “هر روز قیمت های پایین” به عنوان هایپرهای همیشه در حال تخفیف شناخته شده اند چرا که علاوه بر این شعار، تمامی فعالیت ها و تلاش های بازاریابی این شرکت حول این ایده در حال انجام می باشد.
انواع بازاریابی در ایران
در دنیای تجارت امروز، بیش از 160 نوع و مدل بازاریابی وجود دارد. اما در کشور عزیزمان ایران، مدل های بازاریابی زیر از محبوبیت بیشتری برخوردار هستند:
همچنین در مقاله لیست انواع بازاریابی به همراه تعاریف آن ها را نیز بخوانید. لیست 160 نوع بازاریابی را در ادامه بیان خواهیم کرد:
- بازاریابی بالای خط (Above the line [ATL] marketing)
- مبتنی بر حساب کاربری (Account-based marketing)
- اکتسابی (Acquisition marketing)
- همکاری در فروش (Affiliate marketing)
- پیوسته (Affinity marketing)
- چابک (Agile marketing)
- اتحادی (Alliance marketing)
- کمینی (Ambush marketing)
- مقاله ای (Article marketing)
- افزایشی (Augmented marketing)
- رفتاری (Behavioral marketing)
- زیر خط (Below the line [BTL] marketing)
- کلاه سیاه (Black hat marketing)
- برند (Brand marketing)
- آجر و ملات (Brick and mortar marketing)
- تجاری-تجاری (Business to business [B2B] marketing)
- سازمان به مشتری (Business to consumer [B2C] marketing)
- سازمان به مردم (Business to people [B2P] marketing)
- بر مبنای آوازه و شایعه (Buzz marketing)
- مرکز تماس (Call center marketing)
- فراخوان برای اقدام یا کنشی (Call to action [CTA] marketing)
- از طریق کاتالوگ (Catalogue marketing)
- سببی (Cause marketing)
- از طریق مشاهیر و چهره های شناخته شده (Celebrity marketing)
- از طریق کانال (Channel marketing)
- محدوده ی نزدیک (Close range marketing [CRM])
- حلقه بسته (Closed loop marketing)
- ابری (Cloud marketing)
- عمومی و یا همگانی (Communal marketing)
- از طریق جامعه (Community marketing)
- از طریق کامپیوتر (Computational marketing)
- متمرکز (Concentrated marketing)
- از طریق مصرف کننده (Consumer marketing)
- از طریق تولید محتوا (Content marketing)
- از طریق متون یا مفاهیم (Contextual marketing)
- از طریق برقراری مکالمه (Conversational marketing)
- از طریق نرخ تبدیل (Conversion rate marketing)
- مشارکتی (Cooperative marketing)
- شرکتی (Corporate marketing)
- متقابل رسانه ای (Cross media marketing)
- فرهنگی (Cultural marketing)
- بر اساس داده (Data marketing)
- بر اساس پایگاه اطلاعات (Database marketing)
- گریز (De-marketing)
- دفاعی (Defensive marketing)
- افتراقی (Differential marketing)
- دیجیتالی (Digital marketing)
- مستقیم (Direct marketing)
- از طریق عمل پست به صورت مستقیم (Direct mail marketing)
- مختل کننده (Disruptive marketing)
- گونه ای (Diversity marketing)
- خانه به خانه (Door-to-door marketing)
- قطره ای (Drip marketing)
- تجارت الکترونیکی (Ecommerce marketing)
- از طریق ایمیل (Email marketing)
- از طریق کارمندان (Employee marketing)
- کارآفرینی (Entrepreneurial marketing)
- قومی (Ethnic marketing)
- ترویجی (Evangelism marketing)
- رویدادی (Event marketing)
- برق آسا (Expeditionary marketing)
- تجربی (Experiential marketing)
- از طریق فیسبوک (Facebook marketing)
- میدانی (Field marketing)
- پایدار (Flanking marketing)
- نمونه ی رایگان (Free sample marketing)
- فاقد هزینه یا فریبی (Freebie marketing)
- جغرافیایی (Geographic marketing)
- جهانی (Global marketing)
- کالا ها (Goods marketing)
- سبز (Green marketing)
- چریکی (Guerrilla marketing)
- افقی (Horizontal marketing)
- انسان گرایانه (Humanistic marketing)
- درونگرا (Inbound marketing)
- صنعتی (Industrial marketing)
- تأثیرگذاران (Influencer marketing)
- از طریق ارائه اطلاعات (Informational marketing)
- در بازی (In-game marketing)
- درون فروشگاهی (In-store marketing)
- یکپارچه (Integrated marketing)
- تعاملی (Interactive marketing)
- بین المللی (International marketing)
- اینترنتی (Internet marketing)
- برای چپ مغزها (Left-brain marketing)
- محلی (Local marketing)
- دم دراز (Long tail marketing)
- از طریق ایجاد وفاداری (Loyalty marketing)
- انبوه (Mass marketing)
- موبایلی (Mobile marketing)
- چند فرهنگی (Multicultural marketing)
- چند سطحی (Multi-level marketing [MLM])
- بومی (Native marketing)
- شبکه ای (Network marketing)
- عصبی (Neuromarketing)
- از طریق رسانه های جدید (New media marketing)
- از طریق خبرنامه (Newsletter marketing)
- بهترین اقدام بعدی (Next-best-action marketing)
- جاویژه (Niche marketing)
- غیر سنتی (Non-traditional marketing)
- مهاجم (Offensive marketing)
- آفلاین (Offline marketing)
- یک به یک (One-to-one marketing)
- آنلاین (Online marketing)
- سازمانی (Organisation marketing)
- برونگرا (Outbound marketing)
- در فضای باز (Outdoor marketing)
- خارج از خانه (Out-of-home marketing)
- مشارکتی (Partnership marketing)
- پرداخت به ازای هر کلیک (Pay-per-click [PPC] marketing)
- عملکرد (Performance marketing)
- اجازه ای (Permission marketing)
- فردی (Person marketing)
- شخصی (Personalised marketing)
- تشویقی (Persuasion marketing)
- بشردوستانه (Philanthropic marketing)
- محل (Place marketing)
- نقطه ی فروش (Point-of-sale marketing)
- بعد از کلیک (Post-click marketing)
- روابط عمومی (PR marketing)
- محصول (Product marketing)
- تبلیغاتی (Promotional marketing)
- مجاورتی (Proximity marketing)
- کششی (Pull marketing)
- رانشی (Push marketing)
- در لحظه (Real-time marketing)
- ارجاعی (Referral marketing)
- رابطه ای (Relationship marketing)
- مجدد (Remarketing)
- پاسخی (Reply marketing)
- از طریق خرده فروشی (Retail marketing)
- معکوس (Reverse marketing)
- کمبود (Scarcity marketing)
- علمی (Scientific marketing)
- فصلی (Seasonal marketing)
- از طریق جستجو (Search marketing)
- خود (Self-marketing)
- خدمات (Services marketing)
- سایه ای (Shadow marketing)
- خریدار (Shopper marketing)
- شاتگان (Shotgun marketing)
- اجتماعی (Social marketing)
- از طریق رسانه های اجتماعی (Social media marketing)
- ورزشی (Sports marketing)
- نهان (Stealth marketing)
- خیابانی (Street marketing)
- همزمان (Synchro marketing)
- هدفمند (Targeted marketing)
- فنی (Technical marketing)
- تلفنی (Telemarketing)
- آزمون محور (Test-driven marketing)
- زمان (Time marketing)
- تجاری (Trade marketing)
- سنتی (Traditional marketing)
- تراکنشی (Transactional marketing)
- مخفی (Undercover marketing)
- از طریق تولید محتوا توسط کاربر (User-generated marketing)
- عمودی (Vertical marketing)
- از طریق ویدئو (Video marketing)
- ویروسی (Viral marketing)
- صوتی (Voice marketing)
- از طریق تبلیغات دهان به دهان (Word-of-mouth marketing)
- جوانان (Youth marketing)
اگر با برخی از روش های بازاریابی بالا آشنا نیستید، پیشنهاد می کنم که مقاله انواع روش های بازاریابی را به همراه توضیحات و مثال های کاربردی را مطالعه کنید.
دیدگاه شما